کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انصاری قمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انصاری قمی
لغتنامه دهخدا
انصاری قمی . [ اَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) از شاعران معاصر سلطان یعقوب آق قویونلو(قرن نهم ) بود و در 895 هَ . ق . درگذشت . از اوست :گفتی ز داغ عشق بسوزانمت جگرصد داغ بر دل است مرا آن یکی دگر.(از تذکره ٔ روز روشن چ تهران ص 88) (از تحفه ٔ سامی ص 138) (الذریعة ...
-
واژههای مشابه
-
أَنصَارِي
فرهنگ واژگان قرآن
ياران من
-
علقمه ٔ انصاری
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ انصاری . [ ع َ ق َ م َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن سعدبن معاذ انصاری بن سید اوس . پدرش در زمان حیات پیغمبر (ص ) شهید شد و خود او پیغمبر (ص ) را درک کرده است . (از الاصابة ج 5 قسم دوم ص 82).
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بلنسی شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی ، مشهور به ابن جمال مصری . رجوع به علی مکی شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمد. فقیه حنفی بود و وفات او بعد از سال 968 هَ . ق .روی داد. او راست : الصوارم الهندیة فی الطوائف اللوطیة. (از معجم المؤلفین بنقل از بروکلمن ج 2 ص 425).
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی ، مشهور به ابن باذش و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن باذش و غرناطی و علی باذش شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن محمدبن احمد بوشی انصاری ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی پوشی شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی . رجوع به علی قرافی شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن زیدبن محمدبن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن ...) شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن احمدبن سلیمان انصاری قرطبی عباسی ، مکنّی به ابوالحسن . وی مقری بود و محمد بلفیقی ، قاضی جماعت در غرناطة در محضر او حاضر شده است . او ساکن فاس شد و در سال 736 هَ . ق . در آنجا درگذشت . او راست : 1- التج...
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم بن محمد انصاری مالکی ، مشهور به متبطی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی متبطی شود.
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خلف بن محمدبن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی ، مشهور به ابن نعمة و مکنّی به ابوالحسن . وی مفسر و محدث و فقیه بود و در سال 490 هَ . ق . در مریة متولد شد (تولد او را برخی بعد از سال 490 دانسته اند). س...
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی ، مشهور به ابن لونقة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طلیطلی شود.