کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انشودة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انشودة
معنی
شعري که با اواز يکنفري همراه موسيقي خوانده شود , اهنگ ساده و کشيده , مناجات , سرود , سرود يا اهنگ خواندن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انشودة
لغتنامه دهخدا
انشودة. [ اُ دَ ] (ع اِ) شعر که در تناشد خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شعر که در تناشد و مشاعره خوانند. (ناظم الاطباء). نشید. شعری که در میان قوم بعضی برای بعضی می خوانند. (از اقرب الموارد). شعر خوانده شده . (یادداشت مؤلف ). ج ، اناشید. (منتهی ...
-
انشودة
دیکشنری عربی به فارسی
شعري که با اواز يکنفري همراه موسيقي خوانده شود , اهنگ ساده و کشيده , مناجات , سرود , سرود يا اهنگ خواندن
-
واژههای مشابه
-
انشوده
فرهنگ فارسی معین
(اُ دِ یا دَ) [ ع . انشودة ] (اِ.) شعری که در مجلسی خوانند، سرود؛ ج . اناشید.
-
جستوجو در متن
-
شعری که با اواز یکنفری همراه موسیقی خوانده شود
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة
-
اهنگ ساده و کشیده
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة
-
سرود یا اهنگ خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة
-
مناجات
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة , ميل
-
سرود
دیکشنری فارسی به عربی
اغنية , انشودة , ترتيلة , غن , مزمور , نشيد
-
اناشید
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ انشوده ؛ اشعاری که در مدح یکدیگر خوانند؛ سرودها.
-
اناشید
لغتنامه دهخدا
اناشید. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ انشودة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اشعاری که در محفلی برای یکدیگر بخوانند.سرودها. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به انشوده شود.
-
نشیدة
لغتنامه دهخدا
نشیدة. [ ن َ دَ ] (ع اِ) بلندی آواز. || شعر در جواب شعر خوانده شده . (ناظم الاطباء). نشید. انشودة. شعری که در جواب شعری انشاد کنند و نثر و شعری که بدان ترنم کنند. (از المنجد). همان نشید است واین اخص از آن است . (از اقرب الموارد). ج ، نشائد.