کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انشعاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انشعاب
/'enše'āb/
معنی
۱. جدا شدن؛ شعبهشعبه شدن.
۲. (سیاسی) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.
۳. (اسم) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرفکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه
فعل
بن گذشته: انشعاب کرد
بن حال: انشعاب کن
دیکشنری
breakaway, divergence, fork, ramification, separation, split
-
جستوجوی دقیق
-
انشعاب
واژگان مترادف و متضاد
افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه
-
انشعاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enše'āb ۱. جدا شدن؛ شعبهشعبه شدن.۲. (سیاسی) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.۳. (اسم) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرفکننده.
-
انشعاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ ش ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شعبه شعبه گردیدن . 2 - (اِمص .) پراکندگی .
-
انشعاب
لغتنامه دهخدا
انشعاب . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. (از اقرب الموارد). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن . (تاج المصادر بیهقی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت ن...
-
branching 1
انشعاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دوگانگی یا چندگانگی حالتهای واپاشی در هستههای پرتوزا و ذرههای ناپایدار متـ . شاخگی
-
انشعاب
دیکشنری فارسی به عربی
انحراف , انشقاق , رافد , نبتة
-
واژههای مشابه
-
branching filter
پالایۀ انشعاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارهای که در موجبر قرار میدهند تا باندهای بسامدی مختلف ریزموج را جدا یا ترکیب کند
-
branch number
عدد انشعاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] عددی که بهعنوان معیاری برای سنجش قدرت پخش یک نگاشت به کار میرود
-
انشعاب یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
تباعد
-
محل انشعاب
دیکشنری فارسی به عربی
شوکة
-
انشعاب شاخ
دیکشنری فارسی به عربی
قرن
-
انشعاب پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
متباعد
-
محل انشعاب بدن انسان (چون زیر بغل ومیان دوران)
دیکشنری فارسی به عربی
عکاز