کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انشا
/'enšā/
معنی
۱. هر نوع نوشتۀ ادبی.
۲. (اسم مصدر) آموزش نویسندگی.
۳. نویسندگی.
۴. (اسم مصدر) آفریدن؛ پدید آوردن.
۵. (اسم مصدر) [قدیمی] منصب منشیگری و نویسندگی شامل نوشتن نامهها و فرمانها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تحریر، ترقیم
۲. آفرینش، ابداع، ایجاد، خلق
دیکشنری
composition, paper, theme
-
جستوجوی دقیق
-
انشا
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحریر، ترقیم ۲. آفرینش، ابداع، ایجاد، خلق
-
انشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: انشاء] 'enšā ۱. هر نوع نوشتۀ ادبی.۲. (اسم مصدر) آموزش نویسندگی.۳. نویسندگی.۴. (اسم مصدر) آفریدن؛ پدید آوردن.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] منصب منشیگری و نویسندگی شامل نوشتن نامهها و فرمانها.
-
انشا
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . انشاء ] 1 - (مص م .) آفریدن ، به وجود آوردن . 2 - آغاز کردن . 3 - از خود چیزی گفتن . 4 - (اِمص .) سخن پردازی . 5 - (اِ.) نوشته .
-
انشا
دیکشنری عربی به فارسی
سرچشمه گرفتن , موجب شدن
-
واژههای مشابه
-
أَنشَأَ
فرهنگ واژگان قرآن
پديد آورد
-
انشا کردن
لغتنامه دهخدا
انشا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آفریدن . خلق کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || مترسلانه نوشتن . فصیح و با سجع و قافیه نوشتن . (ناظم الاطباء). ترسل . (دهار). سرودن شعر : چون از خطب فارغ شدم واجب دیدم انشا کردن فصلی دیگر. (تاریخ بیهقی ).انشا کندش روح...
-
انشا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخطب
-
واژههای همآوا
-
أَنشَأَ
فرهنگ واژگان قرآن
پديد آورد
-
جستوجو در متن
-
سرچشمه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
انبثق , انشا
-
موجب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اجلب , انشا , تحمل (فعل ماض) , ميراث
-
ابدابداع
واژگان مترادف و متضاد
ابتکار، اختراع، انشا، ایجاد، خلق، خلقت، نوآوری، نوپردازی ≠ اقتباس
-
منشیانه
لغتنامه دهخدا
منشیانه . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به انشا و بلاغت و هر آنچه به طور انشا نوشته باشند. (ناظم الاطباء). به سیاق منشیان . به سبک منشیان . رجوع به منشی شود.