کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انسانشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
social anthropology
انسانشناسی اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← انسانشناسی فرهنگی
-
nutritional anthropology
انسانشناسی تغذیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] شاخهای از انسانشناسی که به بررسی تأثیر عوامل زیستی و اجتماعی و فرهنگی بر وضعیت تغذیۀ افراد و جامعه میپردازد
-
physical anthropology
انسانشناسی جسمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیرشاخهای از انسانشناسی که از دیدگاه زیستشناختی به پژوهش دربارۀ ساختارهای زیستی و جسمانی و تکامل انسان میپردازد
-
biocultural anthropology
انسانشناسی زیستفرهنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیرشاخهای از انسانشناسی که با ادغام انسانشناسی جسمانی و باستانشناسی به پژوهش دربارۀ سامانههای زیستشناختی پیشازتاریخ میپردازد
-
cultural anthropology
انسانشناسی فرهنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیرشاخهای از انسانشناسی که بدون توجه به زمینههای زیستشناختی انسان، به بررسی ویژگیهای اجتماعی و زبانشناختی و فنشناختی و رفتارهای خویشاوندی میپردازد متـ . انسانشناسی اجتماعی social anthropology
-
علم انسان شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
علم الاجناس البشرية
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...
-
انسان مصنوعی
فرهنگ واژههای سره
آد مواره
-
طبیعت انسان
فرهنگ واژههای سره
سرشت آدم
-
انسان العین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ensānol'eyn مردمک؛ مردمک چشم.
-
human augmentation, human enhancement
برافزایش انسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] حوزهای نوظهور در پزشکی و زیستمهندسی که هدف آن پدید آوردن فنّاوریها و فنونی برای غلبه بر محدودیتهای کنونی تواناییهای شناختی و جسمانی انسان است
-
انسان العین
فرهنگ فارسی معین
(اِ نُ عَ) [ ع . ] (اِ.) مردمک چشم .
-
روح انسان
لغتنامه دهخدا
روح انسان . [ ح ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روح انسانی . در حکمة الاشراق (ص 267) آمده : روح انسان که همان روح الهی است در این عالم نیست ، آری او را تعلقی ببدن است : چون تعلق مَلِک به ملک ، و در آن چنانکه خواهد تصرف کند، و مادام که تعلق آن ثابت ما...
-
انسان دوست
لغتنامه دهخدا
انسان دوست . [ اِ ](ص مرکب ) آنکه افراد آدمی را دوست دارد. بشردوست .
-
انسان دوستی
لغتنامه دهخدا
انسان دوستی . [ اِ ](حامص مرکب ) دوست داشتن افراد انسانی . بشر دوستی .