کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انساندوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نژاد انسان
دیکشنری فارسی به عربی
بشرية
-
کفل انسان
دیکشنری فارسی به عربی
ردف
-
پوست انسان
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
انسان شناس
دیکشنری فارسی به عربی
عالم الانسانيات
-
انسان گریز
دیکشنری فارسی به عربی
عدو البشر
-
انسان شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انس
-
شبه انسان
دیکشنری فارسی به عربی
شبيه الانسان
-
شبیه انسان
دیکشنری فارسی به عربی
شبيهي
-
انسان شناسی
واژهنامه آزاد
انسانشناسی در زبان فارسی اصطلاح جدید به شمار میآید چنانچه در لغتنامههای فارسی نیز وجود ندارد فقط در فرهنگ سخن که تقریبا لغت نامه جدید است این گونه تعریف شده است:«شناخت ماهیت انسان و جنبههای مختلف شخصیت او از طریق دانشهای لازم». به لحاظ اصطلاحی ...
-
انسان نما
واژهنامه آزاد
موجوداتی که به ظاهر فیزیکی شبیه انسان هستند ولی از اخلاق و صفات انسانی برخوردار نمی باشند.
-
عزلت دوست
لغتنامه دهخدا
عزلت دوست . [ ع ُ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه عزلت و تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). خواهان گوشه گیری . گوشه خواه . || عابد و مرتاض . (آنندراج ). عزلت گزین . عزلت گزیده . و رجوع به عزلت گزین و عزلت گزیده شود.
-
عیال دوست
لغتنامه دهخدا
عیال دوست . (ص مرکب ) آنکه عائله و زن و فرزند دوست بدارد. عیال پرست . دوست دارنده ٔ عیال .
-
گله دوست
لغتنامه دهخدا
گله دوست .[ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) درد گلو. (برهان ) (آنندراج ). سرفه . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). از این بیت معلوم می شود غیر سرفه است که میرذوقی گفته است همانا درد گلو را گفته اند. (آنندراج ) : سرفه گر باشدت و گر گله دوست حق شفا مید...
-
کتاب دوست
لغتنامه دهخدا
کتاب دوست . [ ک ِ ] (ص مرکب ) دوستدار کتاب . آنکه به کتاب علاقه دارد. که کتاب را دوست دارد. کتاب باز.
-
methanophilic
متاندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ← متانپرورد