کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انزلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انزلاق
معنی
سر خوردن , خرامش , سريدن , اسان رفتن , نرم رفتن , سبک پريدن , پرواز کردن بدون نيروي موتور , خزيدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انزلاق
لغتنامه دهخدا
انزلاق .[ اِ زِ ] (ع مص ) لغزیده شدن . (آنندراج ). || باسر شدن پالان استر. (تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 230 الف ). || انزلاق جنین ؛ بچه افکندن . اسقاط جنین . (یادداشت مؤلف ).
-
انزلاق
دیکشنری عربی به فارسی
سر خوردن , خرامش , سريدن , اسان رفتن , نرم رفتن , سبک پريدن , پرواز کردن بدون نيروي موتور , خزيدن
-
واژههای همآوا
-
انذلاغ
لغتنامه دهخدا
انذلاغ . [ اِ ذِ ] (ع مص ) رسیدن غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ارطاب . (از اقرب الموارد). || برکشیده شدن پوست پشت شتر از بار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).پوست انداختن پشت شتر از بار. (از اقرب الموارد).
-
انذلاق
لغتنامه دهخدا
انذلاق . [ اِ ذِ ] (ع مص ) تیز گردیدن شاخ (درخت ). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
سر خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق
-
اسان رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق
-
نرم رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق
-
سبک پریدن
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق
-
پرواز کردن بدون نیروی موتور
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق
-
خرامش
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق , سرعة , عصابة , مشية
-
سریدن
دیکشنری فارسی به عربی
انزلاق , تزلج , ساحل , هبوط
-
خزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ازحف , انزلاق , تذلل , تعلية , دودة , زحف , وحل
-
اسقاط
لغتنامه دهخدا
اسقاط. [ اِ ] (ع مص ) افکندن . (ترجمان القرآن سید جرجانی ). بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی )(مؤید الفضلاء) (زوزنی ). انداختن . (غیاث ). مساقطة. (زوزنی ). انزلاق . برافکندن : حل و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 507). - اسقاط جنین ...