کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انرژیکاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
calorie reduction
انرژیکاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کاهش میزان کالری مصرفی یک فرد
-
واژههای مشابه
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که دارای 303 تن سکنه است ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه است . مزارع مزارگاهی ، پشت مزار و پی گدار جزو این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (اِخ ) رجوع به کاهی کابلی شود.
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (ص نسبی ) به رنگ کاه .رنگی بین زرد و سفید. (یادداشت مؤلف ) : مرا ز نان جو خویش رنگ کاهی به که از شراب حریفان سفله گلناری . امیدی رازی .|| از جنس کاه . || نوعی کاغذ پست بدرنگ . (یادداشت مؤلف ). کاغذ که از کاه کنند و رنگ زرد آن نزدایند.
-
کاهی
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص نسب .) منسوب به کاه . 2 - ساخته شده از کاه . 3 - به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد).
-
انرژی
واژگان مترادف و متضاد
۱. توان، کارمایه ۲. حال، قدرت
-
انرژی
فرهنگ واژههای سره
کارمایه، نیرو
-
انرژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: énergie] (فیزیک) 'enerži ۱. نیرو؛کارمایه.۲. هریک از منابع نیرو مانند، نفت، زغالسنگ، خورشید، و مانند اینها.
-
انرژی
فرهنگ فارسی معین
(اِ نِ) [ فر. ] (اِ.) نیرو، قدرت ، توانایی انجام کار، کارمایه (فره ). ؛~ اتمی نوعی انرژی که در واکنش های هسته ای آزاد می شود، انرژی هسته ای . ؛~ خورشیدی انرژی تابشی پرتوهای خورشید. ؛~ پتانسیل انرژی که اجسام بر اثر قرار گرفتن در وضع خاصی دارا می ش...
-
انرژی
لغتنامه دهخدا
انرژی . [ اِ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) نیرو. قوه . قدرت . (فرهنگ فارسی معین ). کارمایه . (یادداشت مؤلف ). مفهوم انرژی یکی از اساسی ترین مفاهیم فیزیکی است ولی تعریف ساده و در عین حال دقیق آن دشوار است ، معمولاً انرژی را توانایی یا قابلیت انجام دادن کار تع...
-
energy
انرژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] توانایی انجام کار متـ . کارمایه
-
انرژی
دیکشنری فارسی به عربی
حماسة , طاقة , قد
-
کاهی کابلی
لغتنامه دهخدا
کاهی کابلی . [ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم نجم الدین محمد، شاگرد عبدالرحمان جامی بود. بنابر علو همت به علوم ریمیه قناعت نکرد و روی به علم باطن آورد. در هند به خدمت سید محمد هاشم شاه کرمانی رسید. وفاتش بسال 988 هَ . ق . در اگره هندوستان بود. (از ریاض ا...
-
downsampling, subsampling
نمونهکاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] در پردازش نشانک، فرایند کاهش آهنگ نمونهبرداری از یک نشانک