کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مصلحت اندیشه
لغتنامه دهخدا
مصلحت اندیشه . [ م َ ل َ ح َ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) دارای اندیشه ٔ موافق مصلحت . با اندیشه ای که مطابق صلاح کار باشد : دادگری مصلحت اندیشه است رستن از این قوم مهین پیشه است .نظامی .و رجوع به مصلحت اندیشی شود.
-
اندیشه افکندن
لغتنامه دهخدا
اندیشه افکندن . [ اَ ش َ / ش ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طرح انداختن . اندیشیدن . نقشه کشیدن . || وسوسه . (تاج المصادر بیهقی ). خیال (بد) در دل انداختن .- اندیشه ٔ بد افکندن ؛ وسواس . (دهار).
-
اندیشه بردن
لغتنامه دهخدا
اندیشه بردن . [ اَ ش َ / ش ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن . اندیشمند شدن : شاه را گو تو بشادی و طرب دل نه و بس از پی ساختن مملکت اندیشه مبر. فرخی (از آنندراج ).سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است . سعدی .مر...
-
اندیشه بستن
لغتنامه دهخدا
اندیشه بستن . [ اَ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) اندیشیدن . تصور کردن . در خیال آوردن : من نه اندیشه ببستم قلم وهم شکستم که تو زیباتر از آنی که کنم شرح و بیانت . سعدی .- اندیشه در چیزی بستن ؛ بدان چیز نظر دوختن یا در آن طمع بستن یا بدان دلبسته شدن ...
-
اندیشه داشتن
لغتنامه دهخدا
اندیشه داشتن . [ اَ ش َ / ش ِ ت َ ](مص مرکب ) در فکر بودن . مواظبت کردن . مواظب بودن . مراقب بودن . تیمار داشتن : چون دوست ایشان را مشغول کرده است تا از شغلهای بزرگ اندیشه می دارند... بتاریخ راندن و چنین احوال و اخبار نگاه داشتن چون توانند رسید. (تار...
-
اندیشه کشیدن
لغتنامه دهخدا
اندیشه کشیدن . [ اَ ش َ / ش ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اهتمام . عنایت . (از ابوالفضل بیهقی ). عنایت کردن . اهتمام کردن .
-
اندیشه کیش
لغتنامه دهخدا
اندیشه کیش . [ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه معتاد به اندیشه است . آنکه عادت بتفکر دارد. || آنکه همواره خیالات فاسد در سر پروراند. خیالاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اندیشه گار
لغتنامه دهخدا
اندیشه گار. [ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) متفکر در عاقبت کار. (ناظم الاطباء).
-
اندیشه گاری
لغتنامه دهخدا
اندیشه گاری . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) تفکر در عواقب امور. (ناظم الاطباء).
-
اندیشه گر
لغتنامه دهخدا
اندیشه گر. [ اَ ش َ / ش ِ گ َ ] (ص مرکب )اندیشمند. متفکر. فکور. (از یادداشتهای لغت نامه ).
-
اندیشه گرفتن
لغتنامه دهخدا
اندیشه گرفتن . [ اَ ش َ / ش ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بفکر افتادن . اندیشه ٔ جان گرفتن . بفکر جان افتادن . (از یادداشتهای لغت نامه ) : از آن کوه راه بیابان گرفت غمی گشت و اندیشه ٔ جان گرفت .فردوسی .
-
اندیشه گماشتن
لغتنامه دهخدا
اندیشه گماشتن . [ اَ ش َ / ش ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) به کاری اندیشیدن . دقت کردن . توجه کردن در کاری . بدقت نگریستن در کاری : آنروز و آنشب اندیشه را بدین کار گماشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258). خردمندان اگر اندیشه را بر این کار پوشیده گمارند... مقرر گ...
-
اندیشه خوار
لغتنامه دهخدا
اندیشه خوار. [ اَ ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) غمخوار. تیمارخوار : آن ز ترفیه و صیانت ملک را خیرات بخش و آن ز توجیه و دیانت شرع را اندیشه خوار.سنایی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 127).
-
اندیشه سنج
لغتنامه دهخدا
اندیشه سنج . [ اَ ش َ / ش ِ س َ ] (نف مرکب ) عاقبت بین . (ناظم الاطباء). اندیشنده . خردمند : چه روشندلی باشد اندیشه سنج کزین در کلیدی رساند بگنج .نظامی (از آنندراج ).
-
اندیشه سوز
لغتنامه دهخدا
اندیشه سوز. [ اَ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه اندیشه را ازبین ببرد. آنچه فکر و عقل را زایل کند : سکندر بآهستگی یک دو روزگذشت از سرخشم اندیشه سوز. نظامی .بیا ساقی آن آب اندیشه سوزکه گر شیر نوشد شود بیشه سوز.حافظ.