کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندک مال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندک مال
لغتنامه دهخدا
اندک مال . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) بی بضاعت و فقیر و تهی دست . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
اندک اندک
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ق مر.) 1 - کم کم . 2 - به تدریج ، رفته رفته .
-
اندک اندک
لغتنامه دهخدا
اندک اندک . [ اَ دَ اَ دَ ] (ق مرکب ) کم کم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بتدریج . تدریجاً. رفته رفته . (فرهنگ فارسی معین ). آهسته آهسته . متدرجاً. بمرور. خرده خرده . خردخرد. نرمک نرمک . نرم نرم .خوش خوش . قلیلاً قلیلاً. (یادداشت مؤلف ) : ان...
-
اندک اندک خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقضم
-
غبن اندک
لغتنامه دهخدا
غبن اندک . [ غ َ ن ِ اَ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غبن الیسیر. رجوع به غبن یسیر شود.
-
اندک خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] 'andakxor اندکخوار؛ کمخور؛ کمخوار.
-
اندک مایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'andakmāye ۱. اندک؛ کم.۲. کممایه؛ کمبضاعت.۳. اندکی؛ کمی.
-
اندک بین
لغتنامه دهخدا
اندک بین . [ اَ دَ] (نف مرکب ) اندک نگرش . کم بین . خردک نگرش . کوته بین . تنگ چشم . لله وین . چس خور. کوتاه نظر. خرده نگرش ؛ سیاه کاسه . مقابل بلندنظر. نظربلند. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
اندک بینی
لغتنامه دهخدا
اندک بینی . [اَ دَ ] (حامص مرکب ) کوتاه نظری . نظرتنگی . تنگ چشمی . چشم تنگی . خرده نگرشی . خرده نگرشنی . (یادداشت مؤلف ).
-
اندک خرد
لغتنامه دهخدا
اندک خرد. [ اَ دَ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) کم هوش و کم عقل . (ناظم الاطباء). کم خرد : ایا پورکم روزاندک خردروانت ز اندیشه رامش برد. فردوسی .به افراسیاب آمد آن خوی بداز آن نامداران اندک خرد. فردوسی .وزان پس به پیران چنین گفت ردکه کاوس پیر است و اندک خرد.فرد...
-
اندک خوار
لغتنامه دهخدا
اندک خوار. [ اَ دَ خوا / خا ] (نف مرکب ) کم خوار. کم خور. (فرهنگ فارسی معین ).
-
اندک خواری
لغتنامه دهخدا
اندک خواری . [ اَ دَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) کم خواری . کم خوری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اندک خور
لغتنامه دهخدا
اندک خور. [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) اندک خوار. (فرهنگ فارسی معین ). کم خور. کم خوراک : هایل هیونی تیزدو، اندک خور و بسیاررواز آهوان برده گرو در پویه و در تاختن . معزی (از سندبادنامه ص 57).چون همااندک خور و کم شهوتم دانند و من چون خروس دانه چی...
-
اندک خوری
لغتنامه دهخدا
اندک خوری . [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ ] (حامص مرکب ) اندک خواری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اندک خواری شود.