کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف
دیکشنری فارسی به عربی
لثغة
-
دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لثغة
-
واژههای همآوا
-
اَنْدوْد
لهجه و گویش گنابادی
andwd در گویش گنابادی یعنی ماهی ای که با دود و نمک خشک کنند ، دود گوگرد دادن به انگور برای زودتر تبدیل شدن به کشمشش و ممیز
-
جستوجو در متن
-
اَنید
لهجه و گویش بختیاری
annid اندود، گل اندود.
-
اَنید کِردن
لهجه و گویش بختیاری
annid kerdan اندود کردن.
-
مطلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطلّیٰ] motallā ۱. چیزی که آن را با چیز دیگر اندود کرده باشند؛ اندودشده.۲. روغنمالیشده.۳. زراندودشده.
-
cast anchor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنگر اندود
-
تطیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatyin گِلاندود کردن.
-
گِل انّید
لهجه و گویش بختیاری
gel-annid گل اندود.
-
tarpaper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میانبر، کاغذ قیر اندود
-
tallowy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلخ، چرب، پیه اندود
-
ذهب
دیکشنری عربی به فارسی
زر اندود کردن , مطلا کردن , تذهيب کردن
-
coatings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش ها، پوشش، روکش، اندود
-
مفضض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofazzaz سیماندودشده؛ آبنقرهدادهشده.