کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندوج
لغتنامه دهخدا
اندوج . [ اَ ] (اِ) به معنی اندوب است و آن جوششی است با خارش که عرب قوبا گویند. (برهان قاطع). اندوب . (فرهنگ جهانگیری ).
-
جستوجو در متن
-
اندروب
لغتنامه دهخدا
اندروب . [ اَ دُ ] (اِ) نوعی از جوشش باشد که پوست بدن را سیاه و خشن گرداند و با خارش باشد و آن رابعربی قوبا گویند. (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از هفت قلزم ). در هندی زاد گویند. (از شعوری ج 1 ورق 100).اندوب . اندوج . (انجمن آرا). اندروب . اندروج . (آن...
-
انروب
لغتنامه دهخدا
انروب . [ اَ ] (اِ) جوششی است که بعربی قوبا خوانند و بعضی گویند جوششی است که آن را بفارسی گر و به تازی جرب خوانند. انزوب . (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). درد که پوست را از غایت خارش درشت و آواره گرداند و آن را بریون و پریون و کیوارون نیز گویند. (شرف...
-
اندوب
لغتنامه دهخدا
اندوب . [ اَ ] (اِ) جوششی است با خارش که پوست بدن را سیاه کند و درشت گرداند آنرا بعربی قوبا گویند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ). جوششی با خارش که بر پوست آدمی برآید و آن را سیاه و خشن کند و اندروب نیز گویند. (ناظم الاطباء) : ترا کی خوش بود ...
-
ادرفن
لغتنامه دهخدا
ادرفن . [ اَ دَ ف َ ] (اِ) علتی است که در پوست بدن آدمی بهم میرسد و آنرا داد گویند و بعربی قوبا خوانند. (برهان قاطع). نام علتی است که سبب آن دو چیز بود یکی خلط بد اندر تن ، دوم قوه ٔ طبیعت . و خلط بد نیز دو گونه است یکی خلطی بود تیز و رقیق یا خلطی بو...