کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندروب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اندروب
/'andarub/
معنی
نوعی بیماری پوستی که در آن جوشهایی با خارش بسیار روی پوست بدن پیدا میشود؛ جرب؛ گری؛ گال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندروب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انروب، اندوب، اندروج، اندوج› (پزشکی) [قدیمی] 'andarub نوعی بیماری پوستی که در آن جوشهایی با خارش بسیار روی پوست بدن پیدا میشود؛ جرب؛ گری؛ گال.
-
اندروب
لغتنامه دهخدا
اندروب . [ اَ دُ ] (اِ) نوعی از جوشش باشد که پوست بدن را سیاه و خشن گرداند و با خارش باشد و آن رابعربی قوبا گویند. (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از هفت قلزم ). در هندی زاد گویند. (از شعوری ج 1 ورق 100).اندوب . اندوج . (انجمن آرا). اندروب . اندروج . (آن...
-
جستوجو در متن
-
اندوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] 'andub = اندروب
-
انروب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] 'anrub = اندروب
-
اندروج
لغتنامه دهخدا
اندروج . [ اَ دُ ] (اِ) اندوب . (هفت قلزم ). رجوع به اندروب و اندوب و قوبا شود.
-
اندوب
لغتنامه دهخدا
اندوب . [ اَ ] (اِ) جوششی است با خارش که پوست بدن را سیاه کند و درشت گرداند آنرا بعربی قوبا گویند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ). جوششی با خارش که بر پوست آدمی برآید و آن را سیاه و خشن کند و اندروب نیز گویند. (ناظم الاطباء) : ترا کی خوش بود ...
-
انروب
لغتنامه دهخدا
انروب . [ اَ ] (اِ) جوششی است که بعربی قوبا خوانند و بعضی گویند جوششی است که آن را بفارسی گر و به تازی جرب خوانند. انزوب . (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). درد که پوست را از غایت خارش درشت و آواره گرداند و آن را بریون و پریون و کیوارون نیز گویند. (شرف...