کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندرز دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندرز دادن
لغتنامه دهخدا
اندرز دادن . [ اَ دَ دَ ] (مص مرکب ) نصیحت کردن . پند گفتن . (فرهنگ فارسی معین ) : مرا نزد تو او فرستاده است بسی پند و اندرزها داده است .فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
تازه اندرز
لغتنامه دهخدا
تازه اندرز. [ زَ / زِ اَ دَ ] (اِ مرکب ) اندرز تازه . اندرز نو : بگویم یکی تازه اندرز نیزکه آن برتر از دیده و جان و چیز. فردوسی .رجوع به تازه شود.
-
اندرز بد
لغتنامه دهخدا
اندرز بد. [ اَ دَ ب َ ] (ص مرکب ) ناصح . واعظ. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندرزبذ شود.
-
اندرز بذ
لغتنامه دهخدا
اندرز بذ. [ اَ دَ ب َ ] (ص مرکب ) آموزگار. (در دوره ٔ ساسانیان ). (از ایران درزمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 60).
-
اندرز گفتن
لغتنامه دهخدا
اندرز گفتن . [ اَ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اندرز کردن . توصیه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اندرز گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
إخَذَ بالنّصيحَة
-
اندرز آذرباد مار سپندان
لغتنامه دهخدا
اندرز آذرباد مار سپندان . [ اَدَ زِ ذَ رِ پ َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ کلمات قصار و پندهایی است بزبان پهلوی منسوب به آذرباد (موبدان موبد عهد شاپور ذوالاکتاف ) که جزومتون پهلوی در بمبئی بطبع رسیده و بنظم و نثر فارسی نیز ترجمه شده است . (از فرهنگ فارسی معین ،...
-
اندرز اوشنر دانا
لغتنامه دهخدا
اندرز اوشنر دانا. [ اَ دَ زِ اُ ن َ رِ ] (اِخ ) رساله ای است بزبان پهلوی دارای قریب 145 کلمه ، شامل اندرزهای منسوب به اوشنر. (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ).
-
اندرز خسرو کواتان
لغتنامه دهخدا
اندرز خسرو کواتان . [ اَ دَ زِ خ ُ رَ / رُو ک َ ] (اِخ ) رساله ای است بزبان پهلوی شامل قریب 380 کلمه ، محتوی اندرزهای منسوب به خسرو انوشروان . (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ).
-
اندرز بد اسوارکان
لغتنامه دهخدا
اندرزبد اسوارکان . [ اَ دَ ب َ اِ ] (اِ مرکب ) معلمین نظامی در دوره ٔ ساسانی . (تاریخ حقوق علی آبادی ).
-
پند و اندرز
فرهنگ گنجواژه
نصیحت.
-
جستوجو در متن
-
نصیحت کردن
فرهنگ واژههای سره
پند دادن، اندرز دادن
-
توصیه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سفارش کردن ۲. نصیحت کردن، پند دادن، اندرز دادن