کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندربای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اندربای
/'andarbāy/
معنی
= لازم: ◻︎ زهی تن هنر و چشم نیکنامی را / چو روح درخور و همچون دو دیده اندربای (فرخی: ۳۷۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
necessary
-
جستوجوی دقیق
-
اندربای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ اندربایست] [قدیمی] 'andarbāy = لازم: ◻︎ زهی تن هنر و چشم نیکنامی را / چو روح درخور و همچون دو دیده اندربای (فرخی: ۳۷۲).
-
اندربای
لغتنامه دهخدا
اندربای . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) آویخته و معلق . (انجمن آرا)(آنندراج ). نگون و سرازیر و آویخته . (برهان قاطع). آویخته . معلق . سرنگون . سرازیر. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). اندروای . و رجوع به اندروای شود.
-
اندربای
لغتنامه دهخدا
اندربای . [ اَ دَ ] (نف مرکب ) ضروری و حاجت و محتاج الیه و دربایست . (برهان قاطع). ضروری و حاجت و محتاج الیه و وابسته ٔ چیزی و آنرا دربایست نیز گفته اند و اندروای بدل آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). ضرور. دربایست . محتاج الیه . (از ناظم الاطباء) (فر...
-
واژههای همآوا
-
اندر بای
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (ص .) لازم ، ضروری .
-
جستوجو در متن
-
اندربایست
لغتنامه دهخدا
اندربایست . [ اَ دَ ی ِ ] (ن مف مرکب ) ضروری و حاجت و محتاج الیه . (برهان قاطع) (آنندراج ). ضرور و حاجت و محتاج الیه . (هفت قلزم ). حاجت . (دهار). ضروری و محتاج الیه و اندربای . (ناظم الاطباء). ضرور. محتاج الیه . اندربای . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع...
-
دربای
لغتنامه دهخدا
دربای . [ دَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دربا. دربایست . دروایست . ضروری و مایحتاج . (برهان ). محتاج الیه . لازم . از ضروریات . اندربای : از همه شاهان امروز که دانی جز اومملکت را و بزرگی و شهی را دربای . فرخی .بدمهر بتی و سنگدل یاری لیکن چو دل و چو دیده د...
-
اندروای
لغتنامه دهخدا
اندروای . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) سرگشته و حیران . (برهان قاطع). سرگشته و حیران و سرگردان . (ناظم الاطباء). اندربای : شادمان باد و تن آسان و بکام دل خویش دشمنان را ز نهیبش دل و جان اندروای . فرخی .از خبرهای خلاف و ز سخنهای دروغ خلق را بود دل و جان و روان...
-
اندروا
لغتنامه دهخدا
اندروا. [ اَ دَ ] (ص مرکب ) سرنگون آویخته و واژگون . (برهان قاطع) (هفت قلزم ). آویخته و نگونسار. (غیاث اللغات ). سرنگون و آویخته و باژگونه . (مؤید الفضلاء). معلق . آویخته . (از فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ فارسی معین ). نگون آویخته . (فرهنگ سروری ). سرنگون ...
-
ضروری
لغتنامه دهخدا
ضروری . [ ض َ ری ی / ری ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به ضرور. لابد. لابُدّمنه . ناچار. ناگزیر.لاعلاج . بایسته . دربایست . بایا. اندربای : چو نتوان به افلاک دست آختن ضروری است با گردشش ساختن . سعدی .خرسندی عاشقان ضروری باشد. سعدی .و صاحب غیاث اللغات گوید ...