کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انداوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انداوه
/'andāve/
معنی
۱. ماله؛ مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ به دیوار میمالند.
۲. شکوه؛ شکایت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انداوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اندایه› [قدیمی] 'andāve ۱. ماله؛ مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ به دیوار میمالند.۲. شکوه؛ شکایت.
-
انداوه
لغتنامه دهخدا
انداوه . [ اَ وَ / وِ ] (اِ) ماله ٔ استادان بنا باشد و آن افزاری است که بدان گل و گچ بر بام و دیوار مالند. (برهان قاطع) (آنندراج ). ماله ٔ بنایان که بدان اندود کنند و بام اندایند. اندا و انداوه بدل یکدیگرند. (انجمن آرا). ماله که بدان اندود کنند. (فره...
-
جستوجو در متن
-
مسیعة
لغتنامه دهخدا
مسیعة. [ م ِ ی َ ع َ ] (ع اِ) انداوه و آن چوب یا آهنی است که بدان گل اندایند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).مالج . (از اقرب الموارد). ماله . انداوه . (دهار). انداوه و ماله که بدان گل اندایند. (ناظم الاطباء) .
-
مسجة
لغتنامه دهخدا
مسجة.[ م ِ س َج ْ ج َ ] (ع اِ) انداوه ، و آن چوبی باشد که بدان گِل اندایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اندایه
لغتنامه دهخدا
اندایه . [ اَ ی َ / ی ِ ] (اِ) به معنی انداوه است که ماله ٔ استادان گل کار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). دست افزاری باشد که بدان کاهگل بیندایند و آنرا ماله نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). انداوه . ماله . (ناظم الاطباء). ماله ٔ بنایی که با آن گل یا گچ ...
-
اندابه
لغتنامه دهخدا
اندابه . [ اَ ب َ / ب ِ ] (اِ) ماله ٔ گچ مالی . (ناظم الاطباء). ماله ٔ بناها. انداوه . (از شعوری ج 1 ورق 129 ب ) : بامچه اندودن کس را بدوغ خواست ز من عاریت اندابه کیر.سوزنی (از فرهنگ شعوری ).
-
ماله
لغتنامه دهخدا
ماله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) افزاری که بنایان بدان گل اندایند و گل ماله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). افزاری که گلکاران بدان کاهگل و گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان ). افزاری است که بنایان بدان کاهگل مالند و به گچ دیوار خانه را سفید کنند. (آنندراج ). افزار...
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...