کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندازهگیر خط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
isometric 1
هماندازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دارای اندازه یا مقدار یا ابعاد یکسان
-
بی اندازه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) ‹بیانداز› bi'andāze فراوان؛ بسیار.
-
free size, one size fits all, one size
تکاندازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی پوشاکی که در یک اندازه تولید میشود و برای طیف وسیعی از افراد با اندازههای متفاوت مناسب است
-
اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) (مص ل .) قیاس گرفتن .
-
کاغذ اندازه
لغتنامه دهخدا
کاغذ اندازه . [ غ َ ذِ اَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که خیاطان قبل ازبریدن جامه به اندازه ٔ صاحب لباس برند : سوزن مژگان او از بسکه بی اندازه زدپرده ٔ دل کاغذ اندازه پندارم ازو.سیفی (در تعریف ترکش دوست ، از آنندراج ).
-
اندازه ٔ هندسی
لغتنامه دهخدا
اندازه ٔ هندسی . [ اَ زَ / زِ ی ِ هََ دَ / هَِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طول و عرض را نامند که از رسن پیمایند. (آنندراج ).
-
اندازه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اندازه پذیرفتن . [ اَ زَ / زِ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) انقیاس . (منتهی الارب ). پذیرش اندازه .
-
اندازه کردن
لغتنامه دهخدا
اندازه کردن . [ اَ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه گرفتن .(فرهنگ فارسی معین ). تقدیر. (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). قدر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). قید. تقیید. (منتهی الارب ). هندزة. (...
-
اندازه ناپذیر
لغتنامه دهخدا
اندازه ناپذیر. [ اَ زَ / زِ پ َ ] (نف مرکب ) در اصطلاح ریاضی ، آنچه قابل اندازه گیری نباشد . (از یادداشت مؤلف ).
-
اندازه گیری
لغتنامه دهخدا
اندازه گیری . [ اَ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل اندازه گرفتن . مقیاس گیری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خوش اندازه
لغتنامه دهخدا
خوش اندازه . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ زَ / زِ ] (ص مرکب ) با اندازه ٔ مناسب . || کنایه از خوش اندام . متناسب القامه .
-
measurement
اندازهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تعیین مقدار کمیت ازطریق مقایسۀ آن با یکای استاندارد
-
sample size
اندازۀ نمونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تعداد عناصر موجود در نمونه
-
moderate drinking
اندازهنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرف الکل به مقدار متوسط
-
planar measure
اندازۀ هامونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] اندازۀ لُبگ (Lobeg) بر زیرمجموعههای اندازهپذیر صفحه