کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندازهنوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باده نوشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) شراب خواری ، می خواری .
-
باده نوشی
لغتنامه دهخدا
باده نوشی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل باده نوش . میخواری . شرابخواری . میخوارگی . باده پیمائی . شرابخوارگی . می گساری . باده خواری . باده گساری کردن . باده گرفتن . می خوردن . باده کشیدن . باده نوشیدن . می زدن . می گساردن . باده خوردن . باده گساردن...
-
پیاله نوشی
لغتنامه دهخدا
پیاله نوشی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل پیاله نوش . شرابخواری . باده کشی . باده پیمائی .
-
جرعه نوشی
لغتنامه دهخدا
جرعه نوشی . [ ج ُ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) حاصل عمل جرعه نوشیدن : خیال آب خضر بست و جام اسکندربجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.حافظ.
-
دل نوشی
واژهنامه آزاد
الهام، دل نیکی، به دل نوش شدن، به دل برآمدن نیکی، در دل افتادن.
-
isometric 1
هماندازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دارای اندازه یا مقدار یا ابعاد یکسان
-
بی اندازه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) ‹بیانداز› bi'andāze فراوان؛ بسیار.
-
free size, one size fits all, one size
تکاندازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی پوشاکی که در یک اندازه تولید میشود و برای طیف وسیعی از افراد با اندازههای متفاوت مناسب است
-
اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) (مص ل .) قیاس گرفتن .
-
کاغذ اندازه
لغتنامه دهخدا
کاغذ اندازه . [ غ َ ذِ اَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که خیاطان قبل ازبریدن جامه به اندازه ٔ صاحب لباس برند : سوزن مژگان او از بسکه بی اندازه زدپرده ٔ دل کاغذ اندازه پندارم ازو.سیفی (در تعریف ترکش دوست ، از آنندراج ).
-
اندازه ٔ هندسی
لغتنامه دهخدا
اندازه ٔ هندسی . [ اَ زَ / زِ ی ِ هََ دَ / هَِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طول و عرض را نامند که از رسن پیمایند. (آنندراج ).
-
اندازه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اندازه پذیرفتن . [ اَ زَ / زِ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) انقیاس . (منتهی الارب ). پذیرش اندازه .
-
اندازه کردن
لغتنامه دهخدا
اندازه کردن . [ اَ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه گرفتن .(فرهنگ فارسی معین ). تقدیر. (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). قدر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). قید. تقیید. (منتهی الارب ). هندزة. (...
-
اندازه گرفتن
لغتنامه دهخدا
اندازه گرفتن . [ اَ زَ / زِگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مقیاس کردن وزن یا طول و عرض و عمق (ارتفاع ). (فرهنگ فارسی معین ). پیمایش کردن و گز کردن و تعیین طول و عرض و عمق کردن . (ناظم الاطباء). پیمودن . سنجیدن . مساحی کردن . مساحت کردن . تقدیر کردن . کیل کرد...
-
اندازه گیر
لغتنامه دهخدا
اندازه گیر. [ اَ زَ / زِ ] (نف مرکب ) قیاس کننده و شمارنده که در این زمان بمهندس مشهور است . (آنندراج ). مهندس . (دهار). مهندز. (یادداشت مؤلف ) : مساحت گران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دلیر. نظامی .از آن خوبتر دید کاندازه گیرصفتهای او را کند...