کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندازنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اندازنده
/'andāzande/
معنی
۱. کسی که چیزی را از جایی بیندازد.
۲. پرتابکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'andāzande ۱. کسی که چیزی را از جایی بیندازد.۲. پرتابکننده.
-
اندازنده
لغتنامه دهخدا
اندازنده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه چیزی را از جایی بیندازد. پرتاب کننده . (فرهنگ فارسی معین ): صروع ؛ نیک اندازنده مردم را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
غلط انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qalat[']andāz آنچه کسی را به غلط و اشتباه بیندازد یا فریب دهد؛ غلطاندازنده؛ به غلط اندازنده.
-
معوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'avveq بازدارنده؛ عقباندازنده.
-
موهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] muhem در وهماندازنده.
-
مُلْقِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
افكننده ها - اندازنده ها
-
ejaculatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انزال، دافع، بیرون اندازنده
-
مفتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofatten فتنهانگیز؛ درفتنهاندازنده.
-
actuator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال کننده، بکار اندازنده
-
مُعَقِّبَ
فرهنگ واژگان قرآن
باز دارنده - عقب اندازنده
-
actuators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرک، فعال کننده، بکار اندازنده
-
کمند انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kamand[']andāz کسی که کمند به کار ببرد؛ اندازندۀ کمند؛ کمندافکن.
-
مبرح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mobarreh آزاردهنده؛ اذیتکننده؛ بهرنجاندازنده.
-
موهم
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) به وهم افکننده ، به شک اندازنده .