کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندار
لغتنامه دهخدا
اندار. [ اِ ] (اِ) سرگذشت و افسانه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افسانه . (فرهنگ میر عضدالدوله انجو از غیاث اللغات ). سرگذشت و افسانه و داستان و قصه و حکایت . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : تلخ می آید ترا گفتار من خواب می آرد ت...
-
اندار
لغتنامه دهخدا
اندار. [ اِ ] (ع مص ) برآوردن . اخراج . برآوردن از مال خود؛ اندر عنه من ماله کذا؛ برآورد آنقدر از مال خود. || افگندن . از شمار افگندن : اندر من الحساب کذا؛ این قدر از شمار افگند. (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفکندن . (تاج ال...
-
واژههای مشابه
-
اندار کلی
لغتنامه دهخدا
اندار کلی . [ اَ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش سوادکوه شهرستان شاهی با 350 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ تیجون و محصول آن برنج ، غلات ،نیشکر و عسل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
مندر
لغتنامه دهخدا
مندر. [ م ُ دِ ] (ع ص ) افکننده . (آنندراج ). آنکه می افکند چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از شمار افکننده . (آنندراج ). آنکه از شمار می افکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به شمشیر افکننده د...