کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انداخته شده است پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پس پشت انداخته
لغتنامه دهخدا
پس پشت انداخته . [ پ َ س ِ پ ُ اَ ت َ ] (ن مف مرکب ) رجوع به پس پشت افکنده شود.
-
میوه باد انداخته
دیکشنری فارسی به عربی
ربح مفاجي
-
جستوجو در متن
-
jetsam, jetson
دریاانداخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] باری که از شناور به دریا انداخته شده است
-
خَاوِيَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چيز تو خالي که آن را دور انداخته باشند - سرنگون شده (عبارت "خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا "استعاره است براي دياري که از سکنه خالي شده است و در اصل يعني ديوارهايش روي سقفش فرو افتاده که کنايه است از کمال خرابي ، زيرا خانه وقتي خراب ميشود اول سقف آن فر...
-
طریح
لغتنامه دهخدا
طریح . [ طَ ] (ع ص ) جای دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || انداخته شده . (منتخب اللغات ). بمعنی مطروح . || (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مَّقْضِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
حتمی - مقرر شده - حکم شده (امام صادق(عليهالسلام) فرمود : اجل مقضي همان اجل حتمي است که خداي تعالي به وقوع حتمي آن حکم فرموده ، و اجل مسمي آن اجلي است که ممکن است نسبت به وقوع آن بدا حاصل شود ، و خداوند هر قدر بخواهد آنرا جلو انداخته و يا به تعويق ب...
-
نفثة
لغتنامه دهخدا
نفثة. [ ن َ ث َ ] (ع اِ) یکی نفث است . (از اقرب الموارد). رجوع به نفث شود. || دمیدگی . || دمیدگی افسونگر و دم دهنده . (ناظم الاطباء). || انداخته شده . (یادداشت مؤلف ). || کلام . (یادداشت مؤلف ).
-
مرتمی
لغتنامه دهخدا
مرتمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نگهبان . طلایه . دیده بان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).طلیعة. (متن اللغة). || انداخته شده . (ناظم الاطباء). نعت است از ارتماء. رجوع به ارتماء شود.
-
افگنده
لغتنامه دهخدا
افگنده . [ اَ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) افکنده . همان افکنده بمعنی انداخته شده و ساقط شده و پرت شده ، گسترده ، حذف شده ، از شمار خارج گشته است . رجوع به افکنده شود : ز کشته نبد جای گشتن بجنگ ز برف و ز افگنده شد جای تنگ . فردوسی .یکی رزمشان کرده شد همگروه...
-
شکم انداختن
لغتنامه دهخدا
شکم انداختن . [ ش ِ ک َ اَ ت َ ](مص مرکب ) مرادف شکم داشتن . (آنندراج ) : شکم انداخته ابر بهاری شده آبستن گوهر نثاری . حکیم زلالی (ازآنندراج ).رجوع به شکم داشتن شود.|| اسقاط حمل ، ترجمه ٔ محاوره ٔ هندی است . (آنندراج ).
-
محذوف
لغتنامه دهخدا
محذوف . [ م َ ] (ع ص ) حذف شده . بریده شده . (آنندراج ). کاسته شده . افکنده . انداخته شده . (منتهی الارب ). افتاده . فکنده . انداخته . بینداخته . ساقط. || اسب محذوف الذنب ؛ دم بریده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خیک . (از اقرب الموارد). || (...
-
مرخم
لغتنامه دهخدا
مرخم . [ م ُ رَخ ْ خ َ ] (ع ص ) دم بریده . (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ترخیم . رجوع به ترخیم شود. || در دستور زبان ، کلمه ٔ مرخم آن است که حرفی یا حروفی از آخر آن بیندازند و دنباله ٔ آن را قطع کنند، مانند رفت و آمد که مرخم رفتن و آمدن است .-...
-
تنگ شاپور
لغتنامه دهخدا
تنگ شاپور. [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) تنگی است در حوالی شهر کازرون فارس که آن را خوره شاپور گویند و در آنجا شهری بوده که شاپور پادشاه ایران بنام خود بنا نموده و در میان آن تنگ فراخ رودی آب روان است که آنرا رود شاپور گویند و بر دو طرف رود حجاریهابر کوه کرده ا...
-
سگاله
لغتنامه دهخدا
سگاله . [ س َ / س ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) سرگین سگ . (آنندراج ) (جهانگیری ) (برهان ). فضله ٔ سگ . (رشیدی ). و این مخفف سگ گاله است یعنی فضله ٔ سگ و انداخته ٔ سگ . (رشیدی ) : یکی بدید به گوه افتاده مسواکش ربود تا بردش بازجای و باز کده یکی بگفت که مسو...
-
هیدخ
لغتنامه دهخدا
هیدخ . [ هََ / هَ ِ دَ ] (اِ) اسب تند و تیز و جهنده است و به عربی طمر خوانند و بجای خاء جیم هم آمده است . (برهان ) (شعوری ) (آنندراج ). اسبی نیک جنگی . (نسخه ای از اسدی ). هی به معنی اسب و دخ به معنی خوب . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسب نوزین . (حاشیه ٔ...