کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انداختن افشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
miscarriage
بچهانداختن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← سقط خودبهخودی
-
pickling 1
ترشی انداختن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نگهداری مواد غذایی در سرکه و آبنمک که معمولاً حاوی ادویه است
-
آب انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ)(مص ل .) 1 - نطفه ریختن در رحم . 2 - ادرار کردن .
-
بند انداختن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ تِ) (مص م .) برچیدن موی چهرة زنان به وسیلة بند.
-
بد انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ)(مص ل .) 1 - بداندیشی کردن ، بنای بدی کردن . 2 - آزار رساندن .
-
بساط انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) [ فا - ع . ] (مص م .) 1 - اسباب فروختنی را در مکانی پهن کردن . 2 - فرش انداختن .
-
پس انداختن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. اَ تَ) (مص م .) 1 - تأخیر کردن . 2 - پس انداز کردن . 3 - (عا.) کنایه از: بچه به دنیا آوردن .
-
پشک انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص ل .) قرعه کشیدن ، قرعه کشی .
-
پلاس انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ)(مص م .) 1 - گستردن پلاس . 2 - پریشان ساختن .
-
پرده انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص م .) آشکار کردن ، برملا کردن .
-
پا انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) (مص ل .) جاکِشی کردن ، واسطة عمل منافی عفت شدن .
-
چانه انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص ل .) آخرین حرکت فرد محتضَر پیش از مرگ .
-
جاخالی انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) در بازی والیبال توپ را به نقاطی که حریف خالی کرده است انداختن .
-
دست انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص م .) (عا.) ریشخند کردن ، به تمسخر گرفتن .
-
رخت انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص ل .) اقامت کردن ، فرود آمدن .