کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انداخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انداخت
معنی
( اَ ) (مص مر.) شور، مشورت .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: انداخت
بن حال: انداز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انداخت
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (مص مر.) شور، مشورت .
-
انداخت
لغتنامه دهخدا
انداخت . [ اَ ] (مص مرخم ) عمل انداختن . || رای . تدبیر. شور. مشورت . (فرهنگ فارسی معین ). اندیشه . قصد. میل . طرح . نقشه . (از یادداشتهای مؤلف ): دانستند که آن از نزعات شیطان است و کید دشمنان ایمان است و انداخت جهودان است . (تفسیر ابوالفتوح رازی )....
-
انداخت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: darešxost طاری: darešxos(s) طامه ای: dareyxos(s) طرقی: derešxos(s) کشه ای: derešxos(s) نطنزی: darešxos(s)
-
انداخت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: darešxos طاری: darešxos طامه ای: boyxos طرقی: derešxos کشه ای: derešxos نطنزی: darešxos
-
انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
رمي
-
واژههای مشابه
-
انداخت کردن
لغتنامه دهخدا
انداخت کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندیشه کردن . قصد کردن . نقشه کشیدن : آنگه این هرسه ملعون بایکدیگر بنشستند پنهان از همه ٔ جهان و انداخت کردند که هر یکی بولایتی دیگر شوند و دعوی دیگر کنند. (کتاب النقض ص 324). تا بعهد سلطان سعید ملک شاه نوراﷲ قب...
-
تفرقه انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
اَحدَثَ صَدْعاً ، أزَّجَ
-
جدایی انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
اَحدَثَ صَدْعاً
-
اختلاف انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
أزَّجَ
-
عقب انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
أزْجَأ
-
بچه انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
أجْهَضَتْ
-
از اعتبار انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
أبطلَ
-
باد در غبغبه انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
اختالَ
-
به سختی انداخت
دیکشنری فارسی به عربی
أحرَجَ