کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اند
/'and/
معنی
۱. عدد مجهول از سه تا نه: ◻︎ عدد سالهای مدت تو / همچو تاریخ پانصدوچهل و اند (انوری: ۶۱۵).
۲. کم؛ معدود؛ چند.
۳. سخن مبهم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: and] 'and ۱. عدد مجهول از سه تا نه: ◻︎ عدد سالهای مدت تو / همچو تاریخ پانصدوچهل و اند (انوری: ۶۱۵).۲. کم؛ معدود؛ چند.۳. سخن مبهم.
-
اند
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عددی مبهم از سه تا نه . 2 - چند.
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ -َ ند ] (ضمیر) ضمیر سوم شخص جمع. (حاشیه برهان قاطع چ معین ). سوم شخص جمع ضمیر فعلی و چون ملحق بفعل شود الف آنراساقط و بجایش فتحه ایراد کنند مانند کنند و خورند وروند و نمایند. (از ناظم الاطباء). نون و دال ابجد در آخر اسما و صفات و افعال فایده ٔ...
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ اَ ] (اِ) گلابه و کاه گل که بر بام و دیوار مالند. || غیبت و بدگویی . || رؤیای صادق . || کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود.
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ اَ ](عدد مبهم ) شمار مجهول از سه تا نه . (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات ) (از هفت قلزم ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). شمار نامعلوم از سه تا نه . (از ناظم الاطباء). عددی مبهم از سه تا نه . (فرهنگ فارسی معین ). عدد مجهول میان یک و ده . (فرهنگ...
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ اَ / َ-َن ْ ] (پسوند)مزید مؤخر امکنه : زرند، مرند، هرند، اشفند، اشند، پشند، برزند، سهند، کرند، اتسند. (یادداشت مؤلف ).
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ اَ ن ُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح فیزیک ) الکترد متصل به قطب مثبت یک پیل . الکترودی که بار مثبت دارد. || سطح فلزی که در معرض نقطه ٔ نفوذ الکتریسیته ٔ پیل واقع شود. || الکترد متصل به قطب مثبت در یک الکترولیت (جسمی که در اثر جریان الکتریسیته تجزیه...
-
واژههای مشابه
-
آند
فرهنگ واژههای سره
فراز
-
آند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anode] (شیمی، فیزیک) 'ānod قطب مثبت باتری الکتریکی و مانند آنه؛ جریان برق.
-
anode 1
آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جمعکنندۀ الکترونها در لامپ الکترونی
-
آند
فرهنگ فارسی معین
(نُ دْ) [ انگ . ] ( اِ.) مسیری که جریان برق مثبت طی می کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت .
-
اِنْد
لهجه و گویش گنابادی
end در گویش گنابادی یعنی آخرش ، تهش ، استاد بودن در چیزی
-
anode circuit, plate circuit
مدار آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اجزای بین آند و کاتُد در لامپهای الکترونی
-
auxiliary anode
آند کمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی آند مکمل که از آن در فرایند آبکاری برای افزایش چگالی جریان در یک منطقۀ خاص از کاتد و دستیابی به آبکاری باکیفیتتر استفاده میشود