کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحطاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انحطاط
/'enhetāt/
معنی
۱. فرود آمدن.
۲. پست شدن؛ به پستی گراییدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انخفاض، انقراض، انهزام، زوال، شکست، نابودی
۲. پستی
دیکشنری
decadence, declination, decline, degeneracy, degeneration, effeteness, falloff, ruin
-
جستوجوی دقیق
-
انحطاط
واژگان مترادف و متضاد
۱. انخفاض، انقراض، انهزام، زوال، شکست، نابودی ۲. پستی
-
انحطاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhetāt ۱. فرود آمدن.۲. پست شدن؛ به پستی گراییدن.
-
انحطاط
فرهنگ فارسی معین
(اِ حِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پست شدن . 2 - (اِمص .) پستی .
-
انحطاط
لغتنامه دهخدا
انحطاط. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) سوی نشیب رفتن شتر بکشیدن مهار. || فرود آمدن در منزل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرود آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). بیفتادن . (مصادر زوزنی ). فروافتادن . فرود آمدن . پست شدن ...
-
انحطاط
دیکشنری عربی به فارسی
پوسيدگي , فساد , زوال , خرابي , تنزل , پوسيدن , فاسد شدن , تنزل کردن , منحط شدن , تباهي
-
انحطاط
دیکشنری فارسی به عربی
انحدار , سقوط , مزلق , مستنقع , هبوط
-
واژههای مشابه
-
انحطاط دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
رجعي
-
واژههای همآوا
-
انحتات
لغتنامه دهخدا
انحتات . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) خراشیده و فروریخته شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || فروافتادن برگ از درخت ؛ انحت ّ الورق . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
curveting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحطاط
-
disburdenment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحطاط
-
incendivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحطاط
-
antinihilistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد انحطاط