کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انحاء
معنی
( اَ ) [ ع . ] جِ نحو. 1 - سوی ها. 2 - روش ها.
فرهنگ فارسی معین
برابر فارسی
روش ها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انحاء
فرهنگ واژههای سره
روش ها
-
انحاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] جِ نحو. 1 - سوی ها. 2 - روش ها.
-
انحاء
لغتنامه دهخدا
انحاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نحو. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).راهها و سویها. (از منتهی الارب ). سویها. گوشه ها. (فرهنگ فارسی معین ): از انحاء ممالک جهت شدت ازر وزارت ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهانی ص 42). || راهها. روشها. (فرهنگ...
-
انحاء
لغتنامه دهخدا
انحاء. [ اِ ] (ع مص ) پیش آمدن و متعرض شدن ، یقال : انحی علیه ضرباً؛ ای اقبل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اقبال کردن . (مصادر زوزنی ). || بجانب چپ خمیدن شتر در سیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگردانیدن ...
-
واژههای مشابه
-
في کافة انحاء
دیکشنری عربی به فارسی
سراسر , تماما , از درون و بيرون , بکلي
-
واژههای همآوا
-
انهاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن . 2 - رسانیدن خبر.
-
انهاء
لغتنامه دهخدا
انهاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَهْی یا نِهْی به معنی حوض بزرگ و آبگیر و مثل آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نهی و انه شود.
-
انهاء
لغتنامه دهخدا
انهاء. [ اِ ] (ع مص ) رسانیدن چیزی را و پیغام و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خبر دادن . برسانیدن خبر را. (تاج المصادر بیهقی ). خبر رسانیدن . || گذاشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ترک کردن . واگذاشتن . || درآمدن ...
-
جستوجو در متن
-
از درون و بیرون
دیکشنری فارسی به عربی
في کافة انحاء
-
سراسر
دیکشنری فارسی به عربی
تماما , في کافة انحاء , کل , کليا
-
بکلی
دیکشنری فارسی به عربی
بالضبط , تماما , في کافة انحاء , مطلق
-
تماما
دیکشنری فارسی به عربی
بالکامل , بشکل عام , تماما , حسنا , في کافة انحاء , کل , کلية