کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انجیر
/'anjir/
معنی
۱. میوهای درشت، شیرین، و گوشتدار به رنگهای زرد و قرمز که درون آن پر از دانههای ریز است.
۲. درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگهای شکافدار، و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تین
۲. انجیربن
۳. سوراخ
دیکشنری
fig
-
جستوجوی دقیق
-
انجیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تین ۲. انجیربن ۳. سوراخ
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیل، انگیر› (زیستشناسی) 'anjir ۱. میوهای درشت، شیرین، و گوشتدار به رنگهای زرد و قرمز که درون آن پر از دانههای ریز است.۲. درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگهای شکافدار، و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد.
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیره› [قدیمی] 'anjir سوراخ.
-
انجیر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) = انجیل : تین ، درختی از تیرة گزنه ها و جزو دستة توت ها دارای میوه ای شیرین و گوشت دار با ویتامین های A ، B ، C و بر خلاف توت یک پایه است و گل های نر و ماده اش بر روی یک درخت است . و انواع مختلفی دارد.
-
انجیر
لغتنامه دهخدا
انجیر. [ اَ ] (اِ) درختی از تیره ٔ گزنه ها جزو دسته ٔ توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و برخلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است . (فرهنگ فارسی معین ). از محصولات بومی ولایت کاری که از آنجا بسایر ممالک کره ٔ ارض برده شده (کاری ا...
-
انجیر
لغتنامه دهخدا
انجیر. [ اَ ] (اِ) سوراخ . (برهان قاطع). هر سوراخی (عموماً). (ناظم الاطباء). سوراخ (مطلقاً). (فرهنگ فارسی معین ).- انجیر کردن ؛ سوراخ کردن : زبیدش گربه بید انجیرکرده سرشکش تخم بیدانجیر خورده . نظامی (خسرو و شیرین ص 85). || سوراخ کون . (برهان قاطع). ...
-
انجیر
دیکشنری فارسی به عربی
تينة
-
انجیر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: enǰil طاری: enǰil طامه ای: anǰil طرقی: enǰil کشه ای: enǰil نطنزی: enǰil
-
واژههای مشابه
-
گل انجیر
لغتنامه دهخدا
گل انجیر. [ گ ُ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 18هزارگزی شمال گهواره ، کنار رودخانه ٔ زمکان . هوای آن سرد و دارای 90 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو ا...
-
کشک انجیر
لغتنامه دهخدا
کشک انجیر. [ک ُ اَ ] (اِ مرکب ) توپ کلان . (از فرهنگ رشیدی ). || منجنیق که بدان دیوار قلعه اندازند و معنی ترکیبی آن سوراخ کننده ٔ کشک (کوشک ) است : نه منجنیق رسد بر سرش نه کشک انجیر. انوری .|| چوب گنده ای است مانند ستون که بر زمین فروبرند و سر آن چوب...
-
کبک انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(زیستشناسی) [قدیمی] kabk[']anjir دراج؛ جل؛ چکاوک.
-
قصب انجیر
فرهنگ فارسی معین
(قَ صَ اَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) انجیر خشک به رشته کشیده .
-
شال انجیر
لغتنامه دهخدا
شال انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال انجیر. نام نوعی از انجیر باشد در لهجه ٔ اهالی آمل و این نوع در تمام جنگلهای شمال موجود است . (جنگل شناسی ساعی ص 245).
-
شاه انجیر
لغتنامه دهخدا
شاه انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) نوعی از انجیر است و آن را انجیر وزیری هم خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نوعی گزیده از انجیر و بعضی گویند شاه انجیر انجیری است که پوست میوه ٔ آن سبز است نه سرخ . (یادداشت مؤلف ).