کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام شده با دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انجام دادن
لغتنامه دهخدا
انجام دادن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) تمام کردن و به آخر رسانیدن .(ناظم الاطباء). بپایان رسانیدن . کامل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). انجامانیدن . برگذار کردن . اتمام . (یادداشت مؤلف ). || اجرا کردن . عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سامان دادن . (آنندراج ...
-
انجام شدن
لغتنامه دهخدا
انجام شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پایان یافتن . ختم شدن . برگذار شدن . (یادداشت مؤلف ). بپایان رسیدن . کامل شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || اجرا شدن . عمل شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
انجام شدنی
لغتنامه دهخدا
انجام شدنی . [ اَ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) انجام پذیر. قابل انجام شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
انجام شیرازی
لغتنامه دهخدا
انجام شیرازی . [ اَ م ِ ] (اِخ ) عبدالرضا از شاعران قرن سیزدهم است . (از شکرستان پارس بنقل فرهنگ سخنوران ).
-
انجام کردن
لغتنامه دهخدا
انجام کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اتمام . اجرا کردن . انجام دادن . (یادداشت مؤلف ).
-
انجام گرفتن
لغتنامه دهخدا
انجام گرفتن . [ اَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صورت گرفتن و بپایان رسیدن و کامل شدن . (ناظم الاطباء). وقوع یافتن . خاتمه گرفتن . خاتمه پذیرفتن . (یادداشت مؤلف ):عاشق همه رسوا به در انجمن عالم انجام نگیرد ره گر زانجمن اندیشد.عطار.
-
انجام ناپذیر
لغتنامه دهخدا
انجام ناپذیر. [اَ پ َ ] (نف مرکب ) غیرقابل اجرا. اجراناپذیر. پیش نرفتنی . (از لغات فرهنگستان ) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
انجام یافتن
لغتنامه دهخدا
انجام یافتن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به انتها رسیدن و تمام شدن . (ناظم الاطباء). انجام شدن . (فرهنگ فارسی معین ).خاتمه یافتن . خاتمه پذیرفتن . || کامل شدن . (یادداشت مؤلف ). کمال و کمول . (از منتهی الارب ).
-
انجام پذیر
لغتنامه دهخدا
انجام پذیر. [ اَ پ َ ] (نف مرکب ) شدنی . (یادداشت مؤلف ). قابل انجام شدن . قابل اجرا. اجراپذیر. عمل شدنی . پیش رفتنی . (از لغات فرهنگستان ). مقابل انجام ناپذیر. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
خام انجام
لغتنامه دهخدا
خام انجام . [ اَ ] (ص مرکب ) آنچه انجامش خام وناپخته باشد. آنچه انجامش عقلایی نباشد : نه شکنجی که بود خام انجام بل شکنجی که بود تیزآهنج .سوزنی .
-
تک انجام
لغتنامه دهخدا
تک انجام . [ ت َ اَ ] (اِ مرکب ) جایی است که اسبها در اسب دوانی به آن میرسند . (فرهنگستان ایران ).
-
راه انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رهانجام› [قدیمی] rāh[']anjām ۱. اسباب سفر؛ زاد و راحله؛ لوازم مسافرت.۲. مرکب.۳. قاصد و پیک.
-
ره انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راهانجام› [قدیمی] rah[']anjām اسبتندرو: ◻︎ تنوری چنین گرم دربندمان / رهانجام را گرمتر کن عنان (نظامی: لغتنامه: رهانجام).
-
نیک انجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nik[']anjām کسیکه آخر و عاقبت کارش خوب باشد؛ خوشعاقبت.
-
انجام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , ادات , ادر , انجز , دفع , فحم , يعمل ، أجراءٌ ، أداءُ