کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتکاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انتکاس
/'entekās/
معنی
سرنگون شدن؛ نگونسار شدن؛ سرنگون افتادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتکاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entekās سرنگون شدن؛ نگونسار شدن؛ سرنگون افتادن.
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) نگونسار شدن .
-
انتکاس
لغتنامه دهخدا
انتکاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرنگون افتادن و نگونسار شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). واژگون شدن . (غیاث اللغات ). نگونسار شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). سرنگون افتادن . (فرهنگ فارسی معین ). سرنگون شدن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
انتکاث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entekās ۱. گسسته شدن.۲. برگشتن از حاجت خود به سوی دیگر.
-
انتکاث
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برگشتن از حاجت خود به سوی دیگر. 2 - شکافتن . 3 - شکستن عهد، پاره شدن ریسمان .
-
انتکاث
لغتنامه دهخدا
انتکاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگشتن از حاجت خود بسوی دیگر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برگشتن از حاجت خود. (ازناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انصراف از حاجتی بسوی حاجت دیگر، و عبارت اساس چنین است : و طلب فلان حاجةً ثم انتکث َ لاخری اذا انصرف عنها...
-
انتکاص
لغتنامه دهخدا
انتکاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انتکص الرجل ؛ برگشت از کاری که در پی آن بود. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
سرنگونی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتکاس، انقراض، قلع، نابودی، براندازی ۲. باژگونگی، واژگونی