کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انتها
/'entehā/
معنی
۱. پایان؛ نهایت.
۲. (اسم مصدر) به پایان رساندن چیزی.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بازایستادن از کاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آخر، اختتام، انجام، پایان، ختم، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتهاالیه، منتها، نوک، نهایت
۲. بن، ته، راس ≠ آغاز، ابتدا
برابر فارسی
پایان
دیکشنری
closure, end, ending, extreme, last , tail, terminal, termination, windup
-
جستوجوی دقیق
-
انتها
واژگان مترادف و متضاد
۱. آخر، اختتام، انجام، پایان، ختم، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتهاالیه، منتها، نوک، نهایت ۲. بن، ته، راس ≠ آغاز، ابتدا
-
انتها
فرهنگ واژههای سره
پایان
-
انتها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: انتهاء] 'entehā ۱. پایان؛ نهایت.۲. (اسم مصدر) به پایان رساندن چیزی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بازایستادن از کاری.
-
انتها
لغتنامه دهخدا
انتها. [ اِ ت ِ ] (ع اِمص ) اتمام و ختم . || (اِ) پایان و انجام و آخر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). حد و حدود و عاقبت و غایت و نهایت و منتها. (ناظم الاطباء). کرانه .فرجام . بن . سرانجام . کنه . مقابل ابتدا : نه طولست او را نه عرض و نه عمق ن...
-
انتها
دیکشنری فارسی به عربی
حد اقصي , رييس , نهاية
-
انتها
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tah طاری: tah / âxer طامه ای: âxer / tah طرقی: tah / âxer کشه ای: tah / âxer نطنزی: âxer / tah
-
واژههای مشابه
-
بی انتها
فرهنگ واژههای سره
بی پایان
-
از اغاز تا انتها
دیکشنری فارسی به عربی
خلال
-
به انتها رسیدن
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي
-
ابتدا و انتها
فرهنگ گنجواژه
همگی، کل.
-
محوطه بسیار وسیع و بی انتها
دیکشنری فارسی به عربی
منطقة
-
جستوجو در متن
-
untimeless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی انتها
-
hereupto
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در انتها