کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
image antenna
آنتن تصویر الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] آنتنی فرضی که در محاسبات بهصورت تصویر آنتن واقعی نسبت به سطح زمین در نظر گرفته میشود متـ . آنتن تصویری
-
انتن هوایی رادیو
دیکشنری فارسی به عربی
هوائي
-
واژههای همآوا
-
آنتن
فرهنگ واژههای سره
سرون، شاخک
-
آنتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: antenne] (برق) 'ānten ۱. صفحۀ بزرگ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی را از مرکز فرستنده به اطراف منتشر میکند.۲. وسیلهای به شکل میله یا صفحۀ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی منتشر شده از دستگاه فرستنده را دریافت میکند.
-
آنتن
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] ( اِ.)دستگاهی برای پخش یا دریافت امواج الکترومغناطیسی .
-
جستوجو در متن
-
dish antenna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن ظرف، انتن بشقابی
-
antennas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن ها، انتن، شاخک، موج گیر
-
antennae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن ها، انتن، شاخک، موج گیر
-
antenna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن، انتن، شاخک، موج گیر
-
anethene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن
-
antennary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن
-
antennule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن
-
antenave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن
-
antenor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتن