کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتقال به سرخ سحابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
transition point
محدودۀ انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] جایی از خط که در آن مدول خط (track modulus) تغییر میکند
-
سرعت انتقال
واژگان مترادف و متضاد
تندفهمی، تیزهوشی
-
transfer window
مهلت انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازۀ زمانی معینی که برای نقلوانتقال بازیکنان در نظر گرفته میشود
-
analysis of the transference, transference analysis
تحلیل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانکاوی، تفسیر روابط و تجارب اولیۀ مُراجع که در روابط کنونی او با روانکاو بازتاب مییابد
-
connecting time
زمان انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] زمان مجاز برای جابهجایی مسافر از یک وسیلۀ نقلیه بهوسیلۀ نقلیۀ دیگر براساس زمان ورود و خروج برنامهریزیشدۀ آنها
-
translation vector
بُردار انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بُرداری که جابهجایی بدون چرخش را نشان میدهد
-
translation operation
عمل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند جابهجایی بدون چرخش
-
انتقال افتادن
لغتنامه دهخدا
انتقال افتادن . [ اِ ت ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) انتقال حاصل گشتن . منتقل شدن . جابجا شدن : ایزد... تقدیر چنان کرده است که ملک راانتقال افتد از این امت بدان امت . (تاریخ بیهقی ).
-
انتقال کردن
لغتنامه دهخدا
انتقال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جابجا شدن . منتقل شدن : پس این مملکت را نباشد زوال ز ملکی بملکی کند انتقال . (بوستان ).|| از جایی بجایی رفتن . || مردن . درگذشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح اداری ) کارمندی را از وزارتخانه ، اداره یا د...
-
انتقال کننده
لغتنامه دهخدا
انتقال کننده . [ اِ ت ِ ک ُ ن َن ْ دَ/دِ ] (نف مرکب )آنکه عبور میکند و از جایی بجایی میرود. || آنکه چیزی را بکسی منتقل میکند. (ناظم الاطباء).
-
translation 1
انتقال 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جابهجایی جسم در فضا بیآنکه شکل یا سمتگیری آن تغییر کند
-
transposition 1
انتقال 5
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نتنویسی یا اجرای موسیقی در نغمهای متفاوت با نغمۀ اولیه
-
acoustic transmission
انتقال آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جابهجایی انرژی براثر حرکت موج آکوستیکی در محیط
-
انتقال اضطراری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← انتقال اضطراری مسافر
-
Ekman transport
انتقال اِکمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] انتقال تودۀ آب، عمود بر جهت وزش باد و در سمت راست آن در نیمکرۀ شمالی و در سمت چپ آن در نیمکرۀ جنوبی