کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتفاع بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتفاع بردن
لغتنامه دهخدا
انتفاع بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن : میگویم از زبان تو حرف وفا بدل از هیچ میبرم سوی دیوانه انتفاع .واله هروی (ازآنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
انتفاع جستن
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتفاقٌٌ
-
حیز انتفاع
واژهنامه آزاد
جای استفاده یا محل بهره برداری
-
جستوجو در متن
-
سود برداشتن
لغتنامه دهخدا
سود برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) انتفاع . (المصادر زوزنی ). سود بردن .
-
کُلُنْگی
لهجه و گویش گنابادی
kolongi در گویش گنابادی به معنای خانه خرابه ، خانه های قدیمی و خانه هایی که مالک آنها را رها کرده و از انتفاع بردن از آنها اِعراض کرده است را گویند.
-
استفادة
لغتنامه دهخدا
استفادة. [ اِ ت ِ دَ ] (ع مص ) استفادت . فایده گرفتن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). فائده بردن : تا حکماء آنرا برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه ). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه ).- استفاده کردن ؛ ...
-
منتفع
لغتنامه دهخدا
منتفع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص )سودیابنده . (آنندراج ). سودیابنده و یا آنکه سود می برد و فایده می یابد و سودمند می گردد از هر چیزی . سودیافته و منفعت حاصل کرده . (از ناظم الاطباء). سودبرده . بهره یافته . برخوردار. فایده برنده . نفعبرنده . سودیاب . (یادد...
-
اندوختن
لغتنامه دهخدا
اندوختن . [ اَ ت َ ] (مص ) جمع کردن و فراهم آوردن . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ).جمع کردن . (رشیدی ). گرد کردن و جمع آوردن . (فرهنگ سروری ). گوالیدن . (فرهنگ سروری ) (از یادداشت مؤلف ). حاصل کردن . گرد کردن . (فر...
-
باطل کردن
لغتنامه دهخدا
باطل کردن . [ طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ابطال . (ترجمان القرآن ). الغاء. (تاج المصادر بیهقی ). از میان بردن . مضمحل کردن . محو کردن . تباه کردن : و لیکن اتفاق آسمانی کند تدبیرهای مرد باطل . منوچهری .باطل کند شبهای او تابنده روز انورش ناچیزگردد پیر و زرد...
-
مساقات
لغتنامه دهخدا
مساقات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مساقاة. بهم آب کشیدن و یکدیگر را آب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : از بام تا شام در مقاسات لباس بأس و مساقات جام حمام بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 265). و رجوع به مساقاة شود. || در اصطلاح فقهی و قانون مدنی ایران ، مزد...
-
عاریة
لغتنامه دهخدا
عاریة. [ ی َ ] (ع اِ) عاریت . هر چیز عاریتی ومنسوب به عار است از جهت آنکه طلب کردنش عار و ننگ است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح فقهی ) در اصطلاح فقهی عبارت از تملیک منفعت است بدون بدل و عوض . در ترجمه ٔ النهایه آرد: عاریت ...
-
مفت
لغتنامه دهخدا
مفت . [ م ُ ] (ص ، ق ) رایگان و بدون مزد و بدون اجرت که چلمله و شایان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رایگان . به رایگان . مجان . مجاناً. بی بها. بی قیمت . آنچه بی رنج وکوشش به دست آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه بی رنج و محنت به دست آید. (آنندراج ...
-
سود
لغتنامه دهخدا
سود. (اِ) در مقابل زیان و به عربی نفع گویند. (برهان ). پهلوی «سوت » (نفع، فایده )، ریشه ٔ اوستایی «ساو» (فایده بردن )، رجوع شود به نیبرگ ص 209، بلوچی «سوت » ، «سیت » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نفع. فایده . ضد زیان . حاصل . منفعت . انتفاع . (ن...