کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انتساب
/'entesāb/
معنی
۱. نسبت داشتن.
۲. خود را به کسی نسبت دادن.
۳. پیوستگی؛ خویشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارتباط، انتما، پیوند، خویشاوندی، رابطه، علاقه، نسبت، نسبتدهی، وابستگی
فعل
بن گذشته: انتساب کرد
بن حال: انتساب کن
دیکشنری
ascription, attribution
-
جستوجوی دقیق
-
انتساب
واژگان مترادف و متضاد
ارتباط، انتما، پیوند، خویشاوندی، رابطه، علاقه، نسبت، نسبتدهی، وابستگی
-
انتساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entesāb ۱. نسبت داشتن.۲. خود را به کسی نسبت دادن.۳. پیوستگی؛ خویشی.
-
انتساب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نسبت داشتن . 2 - نسبت دادن .3 - (اِمص .)پیوستگی ، خویشی .
-
انتساب
لغتنامه دهخدا
انتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازبستن خود را به کسی . (ناظم الاطباء). نسبت داشتن به کسی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خویشتن را بکسی واخواندن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تعزی . (تاج المصادر بیهقی ). نسبت داشتن . خود را بکسی نسبت دادن . (فرهنگ...
-
انتساب
دیکشنری عربی به فارسی
وابستگي , پيوستگي , خويشي
-
attribution 2
انتساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نسبت دادن ماهیت یا هویت یک ویژگی، کیفیت یا مشخصه مانند پدیدآوری، اصالت، مکان یا زمان خلق یک اثر که در خودِ اثر بهصراحت بیان نشده باشد. این امر معمولاً براساس شواهد معتبر صورت میگیرد
-
واژههای مشابه
-
allocation rule
قاعدۀ انتساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] قاعدهای در تحلیل ممیزی که یک مشاهدۀ جدید را به یکی از جامعهها منتسب میکند
-
نصرت انتساب
لغتنامه دهخدا
نصرت انتساب . [ ن ُ رَ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) منسوب به فتح و نصرت . مظفر. پیروز. پیروزمند : پای مبارک در رکاب نصرت انتساب آورده . (حبیب السیر ص 125).
-
status-attribution theory
نظریۀ انتساب پایگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظریهای که بر نقش غالب موقعیتهای انتسابی در شکلگیری پایگاه اجتماعی فرد تأکید میورزد
-
واژههای همآوا
-
انتصاب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگماری، تعیین، نصب ۲. گماردن، گماشتن ≠ انتخاب
-
انتصاب
فرهنگ واژههای سره
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کارگمار
-
انتصاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entesāb ۱. منصوب شدن.۲. برقرار شدن.۳. به کاری اقدام کردن.۴. [قدیمی] برپا خاستن.
-
انتصاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گماشتن ، نصب کردن . 2 - برپا ساختن . 3 - چیزی را جایی قرار دادن .