کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتزاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انتزاع
/'entezā'/
معنی
۱. (روانشناسی) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگیهای یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار میگیرد.
۲. [قدیمی] برکندن؛ از جای بیرون کشیدن.
۳. [قدیمی] برکنده شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تجرید
۲. تجزیه، تفکیک، جداسازی ≠ تعمیم
برابر فارسی
آهنجش
فعل
بن گذشته: انتزاع کرد
بن حال: انتزاع کن
دیکشنری
abstraction, secession
-
جستوجوی دقیق
-
انتزاع
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجرید ۲. تجزیه، تفکیک، جداسازی ≠ تعمیم
-
انتزاع
فرهنگ واژههای سره
آهنجش
-
انتزاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entezā' ۱. (روانشناسی) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگیهای یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار میگیرد.۲. [قدیمی] برکندن؛ از جای بیرون کشیدن.۳. [قدیمی] برکنده شدن.
-
انتزاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن ، کندن . 2 - گرفتن . 3 - (اِمص .) درآوردن جزیی از یک کل . ج . انتزاعات .
-
انتزاع
لغتنامه دهخدا
انتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازداشتن و امتناع . (از اقرب الموارد). || برکندن و از جای برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اقتلاع . (ازاقرب الموارد). || برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ن...
-
انتزاع
دیکشنری عربی به فارسی
عصاره گيري , عصاره , اصل ونسب , استخراج
-
abstraction
انتزاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شکلگیری یک مفهوم یا تصور کلی از موارد خاص
-
انتزاع
دیکشنری فارسی به عربی
تجريد
-
واژههای مشابه
-
انتزاع کردن
لغتنامه دهخدا
انتزاع کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازداشت کنانیدن . || از کار بیرون کردن . (ناظم الاطباء).
-
إنتزاع المسؤولية
دیکشنری عربی به فارسی
خلع يد کردن
-
abstractionist
انتزاعگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنرمندی که به شیوۀ انتزاعگرایی اثر خود را بیافریند
-
abstractionism
انتزاعگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] شیوهای از بیان در هنر نوین که با دستآفریدههای واسیلی کاندینسکی، نقاش روسی نیمۀ اول قرن بیستم، پدید آمد
-
geometric abstraction 2
انتزاع هندسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] عمل بهکارگیری شکلهای دوبعدی یا سهبعدی و خطوط صریح و قاطع و رنگهای ناب و یکدست برای شکل بخشیدن به مقولات و مفاهیمی چون انضباط و تعادل و توازن و ساماندهی و حتی تناسبات هندسی و معادلات ریاضی
-
انتزاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر