کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتحار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انتحار
/'entehār/
معنی
خود را کشتن؛ خودکشی کردن؛ خودکشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خودکشی، قتلنفس، نفسکشی
فعل
بن گذشته: انتحار کرد
بن حال: انتحار کن
دیکشنری
suicide
-
جستوجوی دقیق
-
انتحار
واژگان مترادف و متضاد
خودکشی، قتلنفس، نفسکشی
-
انتحار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entehār خود را کشتن؛ خودکشی کردن؛ خودکشی.
-
انتحار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) خودکشی کردن .
-
انتحار
لغتنامه دهخدا
انتحار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خویشتن را کشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خویشتن بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر چیزی بخیلی کردن و حریصی نمودن چندانکه بکشش و نزاع نزدیک گردد، یقال انتحر القوم علی الامر؛ اذا تشاحوا عل...
-
انتحار
دیکشنری عربی به فارسی
خودکشي , انتحار , خودکشي کردن , وابسته به خود کشي
-
انتحار
دیکشنری فارسی به عربی
انتحار
-
واژههای مشابه
-
انتحار کردن
لغتنامه دهخدا
انتحار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کشتن . خودکشی کردن .
-
واژههای همآوا
-
انتهار
لغتنامه دهخدا
انتهار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). منع کردن و در اساس چنین آمده : استقبال کردن کسی را با کلامی منعکننده . (از اقرب الموارد). بازمانانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ برزدن . (یادداشت مؤلف ). || ناایستاد...
-
جستوجو در متن
-
خودکشی
دیکشنری فارسی به عربی
انتحار
-
خودکشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انتحار
-
وابسته به خود کشی
دیکشنری فارسی به عربی
انتحار
-
نفسکشی
واژگان مترادف و متضاد
انتحار، قتلنفس