کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انت
معنی
تو , توبکسي خطاب کردن , يک هزار دلا ر , شما , شمارا
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انت
لغتنامه دهخدا
انت . [ اَ ت َ ] (ع ضمیر) ضمیر مخاطب مذکر، یعنی تو. (ناظم الاطباء). تو مذکر. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). تو که مردی . (آنندراج ).
-
انت
لغتنامه دهخدا
انت . [ اَ ت ِ ] (ع ضمیر) ضمیر مخاطب مؤنث ، یعنی تو. (ناظم الاطباء). تو مؤنث . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). تو که زنی . (آنندراج ).
-
انت
دیکشنری عربی به فارسی
تو , توبکسي خطاب کردن , يک هزار دلا ر , شما , شمارا
-
واژههای مشابه
-
آنت
لغتنامه دهخدا
آنت . [ ن َ / آن ْت ْ ] (ضمیر + ضمیر) مخفف آن تورا. || (صوت ) زهی . خه خه . خَه . (برهان ).
-
أَنتَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو(مذکر)
-
آنت آسید
فرهنگ واژههای سره
پادترشا، پادترشک
-
مَا أَنتَ
فرهنگ واژگان قرآن
نیستی
-
أَرَاغِبٌ أََنتَ عَنْ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا رو گرداني
-
واژههای همآوا
-
عنت
فرهنگ فارسی معین
(عَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به رنج و دشواری افتادن . 2 - هلاک شدن . 3 - (اِمص .) تباهی ، نیستی .
-
آنت
لغتنامه دهخدا
آنت . [ ن َ / آن ْت ْ ] (ضمیر + ضمیر) مخفف آن تورا. || (صوت ) زهی . خه خه . خَه . (برهان ).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی که پس از شکسته بندی ، شکافته و شکسته باشد. (از اقرب الموارد).
-
عنت
لغتنامه دهخدا
عنت . [ ع َن َ ] (ع مص ) شکافته و شکسته گردیدن استخوان پیوندپذیرفته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).شکافته و شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بندی آن . || تباه و فاسد شدن . (از اقرب الموارد). || هلاک شدن و نیست شدن . || رنج رسیدن بمردم...
-
عنط
لغتنامه دهخدا
عنط. [ ع َ ن َ ] (ع اِمص )درازی گردن و خوبی آن . یا درازی هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).