کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبوش
لغتنامه دهخدا
انبوش . [ اَم ْ ] (اِ) ریشه و بیخ و اصل . (ناظم الاطباء).
-
انبوش
لغتنامه دهخدا
انبوش . [ اُم ْ ] (ع اِ) بیخ تره ٔ برکنده یا درخت برکنده مع بیخ و ریشه ٔ آن . (منتهی الارب ).بیخ تره ٔ برکنده و درخت برکنده با بیخ و ریشه . (ناظم الاطباء). بیخ تره . (مهذب الاسماء) (از شعوری ج 1 ورق 112 الف ). انبوت . (شعوری ). بیخ تره ٔ کنده شده . و...
-
جستوجو در متن
-
انبوشة
لغتنامه دهخدا
انبوشة. [ اُم ْ ش َ ] (ع اِ) انبوش . رجوع به انبوش شود.
-
انابیش
لغتنامه دهخدا
انابیش . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُنبوش . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به انبوش شود.
-
درخت
لغتنامه دهخدا
درخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد. شجر که از دار ضعیف تر است . غالباً درخت به گیاهانی گویند که سا...