کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انبله
/'ambale/
معنی
تمر؛ تمر هندی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ambale تمر؛ تمر هندی.
-
انبله
لغتنامه دهخدا
انبله . [ اَم ْ ب َ ل َ / ل ِ ] (اِ) تمر هندی را گویند و بهندی انبلی خوانند. (برهان قاطع). تمر هندی . (مؤید الفضلاء) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : چون هلیله زردشان روی وترش چون انبله . مسعودسعد.گر عدو لافی زند تا با تو هم جنسی کندعاقلان دانند مور از ...
-
جستوجو در متن
-
انبلی
لغتنامه دهخدا
انبلی . [ اَم ْ ب َ ] (اِ) رجوع به انبله شود.
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تُمُور و تُمْران] (زیستشناسی) tamr ۱. خرما.۲. = 〈 تمرهندی〈 تمر هندی: (زیستشناسی)۱. درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گلهای زرد یا سرخرنگ، چوب سخت و سنگین، و برگهای دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه میباش...
-
بیرزه
لغتنامه دهخدا
بیرزه . [ زَ / زِ ] (اِ) بارزد. بیرزد. بیرزی . بیرژه . بمعنی اول بیرزد باشد و آن صمغی است بغایت گنده و منتن و بعربی آنرا قنه گویند و با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). بیرژه . انزروت . (ناظم الاطباء). صمغی است مانند مصطکی سبک و خشک و مثل عسل صافی و...
-
تمر هندی
لغتنامه دهخدا
تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقه ٔ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجه ٔ عرض شمالی واقع...