کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انبج
/'ambaj/
معنی
= انبه 'ambe
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از هندی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ambaj = انبه 'ambe
-
انبج
لغتنامه دهخدا
انبج . [ اَم ْ ب َ ] (ع اِ) معرب از انبه ٔ فارسی . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مانجه . (یادداشت مؤلف ) . ج ، انبجات . رجوع به انبه و انبجات شود.
-
واژههای همآوا
-
عنبج
لغتنامه دهخدا
عنبج . [ عُم ْ ب ُ ] (ع ص ) گول و نرم فروهشته گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). احمق و نرم . (از اقرب الموارد). || گران جسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثقیل . (از اقرب الموارد). عُنبوج . رجوع به عنبوج شود.
-
جستوجو در متن
-
مانجه
لغتنامه دهخدا
مانجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) انبه . انبج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به انبه شود.
-
انبجات
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ معر. ] (اِ.) جِ انبج . انبه ها. مجازاً: به مطلق اشیایی که با عسل و مربا سازند، اطلاق کنند، به طوری که انجبات و مربیات مترادف محسوب شود.
-
موانبه
لغتنامه دهخدا
موانبه . [ م ُ اَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) انبه . انبج . منجو. مانجو. نغزک . نام میوه ای که از آن ترشی سازند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به انبه و نغزک شود.
-
انب
لغتنامه دهخدا
انب . [ اَ ن َ ] (اِ) بادنجان . (برهان قاطع) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). بافراط خوردن آن جذام و صداع و بی خوابی آورد، و بعضی گویند عربی است . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ). معرب آن انبج است . (از معرب جوالیقی ص 43 سطر 24). مَغْد. حَیْصَل ....
-
انبجات
لغتنامه دهخدا
انبجات . [ اَم ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ انبج . (ابن البیطار). انبه ها. رجوع به انبه شود. || داروهای پرورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرورده ها چون بنفشه ٔ پرورده و جز آن . (مهذب الاسماء). اقسام مربَّیات را نامند مانند مربای انبه و مربای زنجبیل و آمل...
-
انبه
لغتنامه دهخدا
انبه . [ اَم ْ ب َ/ب ِ ] (از سانسکریت ، اِ) میوه ایست معروف در هندوستان . (برهان قاطع). میوه ایست مشهور که آنرا آنب گویند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). درختی از دسته ٔ بلادریان جزو تیره ٔ سماقیان که در حدود سی گونه از این گیاه در آسیای جنوبی (در منا...
-
نغزک
لغتنامه دهخدا
نغزک . [ ن َ زَ ] (ص مصغر) مصغر نغز است یعنی خوبک و نیکک . (از برهان قاطع). هر شی ٔ خوب و لطیف . رجوع به نغز شود. || هر کار اندک که بخوبی باشد. (غیاث اللغات ). رجوع به نغز شود. || نادر. بدیع. کمیاب .(ناظم الاطباء). || (اِ) نام میوه ای است مخصوص هندوس...