کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبتار
لغتنامه دهخدا
انبتار. [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) بریده و ناتمام شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). انقطاع . (از اقرب الموارد). || بی فرزند گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). منبتر فی اولاد از آنست . || دویدن ...
-
جستوجو در متن
-
منبتر
لغتنامه دهخدا
منبتر. [ مُم ْ ب َ ت ِ ] (ع ص ) بی اولاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی فرزند. (آنندراج ). مقطوع النسل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بریده و ناتمام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انبتار شود.
-
بریده
لغتنامه دهخدا
بریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ : که چون برد خواهد سر شاه چین برید...