کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انباشتسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cumulate 1, accumulate rock
انباشتسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید
-
واژههای مشابه
-
انباشت
لغتنامه دهخدا
انباشت . [ اَم ْ ] (مص مرخم ) انباشتن . || (اِ) پری و امتلاء. (ناظم الاطباء).
-
accumulation season
فصل انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دورهای از سال که در آن انباشت برف و یخ بر یخکاست فزونی دارد
-
glycogenosis
گلیکوژنانباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] انباشته شدن بیشازحد گلیکوژن در بافتها
-
pack-rat midden
موشانباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعهای از اشیا یا دستساختهها که گونهای موش از اطراف محل زندگی خود جمع و در لانه انبار میکند
-
bioaccumulation, bioconcentration
زیانباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ذخیره شدن و تجمع مواد شیمیایی در بافتهای گیاهی و جانوری
-
accumulation area
پهنۀ انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
-
accumulation 1
انباشت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] فزونی یا رشد سرمایه بهویژه براثر افزودن مداوم یا مکرر متـ . انباشت سرمایه accumulation of capital
-
accumulation 2
انباشت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در یخسارشناسی، مقدار برف یا دیگر شکلهای آب جامد که به یخسار یا میدان برف افزوده میشود
-
snow accumulation
انباشت برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] عمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا از زمان دیدبانی قبلی متـ . ژرفای برف snow depth
-
fat deposition
انباشت چربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] جمع شدن یاختههای چربی در نواحی خاصی از بدن
-
asset accumulation
انباشت دارایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] افزایش ارزش دارایی مالی و سرمایهگذاریها در طول زمان در جریان فرایندی متکی بر پسانداز و کسب بازده
-
technology accumulation
انباشت فنّاوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] افزایش تدریجی توانمندیهای فنّاورانه در سطوح مختلف شامل یادگیری فنّاوری و بومیسازی آن و تغییر و تحول فنی و افزایش ظرفیت تولید و جز آن
-
سنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. جماد، حجر، صخره، لهنه ۲. سنجه، وزنه ۳. جسم رسوبی(در کلیه مثانه) ۴. واحد جریان آب ( ۵. معیار، محک ۶. سفت، سخت ۷. انعطافناپذیر ۸. بیرحم، قسی