کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبار گمرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bonded warehouse, customs warehouse, bonded store
انبار گمرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] انباری که در آن کالاهای وارداتی تا انجام امور گمرکی و دریافت اجازۀ ترخیص نگهداری میشود
-
انبار گمرک
دیکشنری فارسی به عربی
مخزن
-
واژههای مشابه
-
انبار،انباربان ،فراش انبار
لهجه و گویش تهرانی
زندان،زندانبان
-
کاه انبار
لغتنامه دهخدا
کاه انبار. [ اَم ْ ] (اِ مرکب ) انبار کاه . کاهدان .- کاه از تو نیست کاه انبار از تست ؛ آنقدر مخور که زیان کندت . (یادداشت مؤلف ).
-
قبض انبار
فرهنگ واژههای سره
رسید انبار
-
آب انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āb[']ambār ۱. حوض بزرگ روپوشیده در زیرزمین که سقف آن را با آجر میسازند.۲. جای ذخیره کردن آب.
-
برف انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barf[']ambār ۱. جایی که برف را انبار و ذخیره کنند که برای تابستان بماند.۲. (صفت) [مجاز] اوراق یا چیزهای دیگر که روی هم انباشته شده باشد.
-
لت انبار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لتنبار، لتنبر› [قدیمی، مجاز] lat[']ambār پرخور؛ شکمپرست؛ لتانبان.
-
log yard
بینهانبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دارانباری برای نگهداری بینه
-
data warehouse
دادهانبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهای از نرمافزارها که برای گردآوری و پیرایش و تبدیل و ذخیرهسازی دادهها با هدف تحلیل اطلاعات سازماندهی شده باشد
-
warehouse warrant, warehouse receipt
رسید انبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سندی رسمی که نشان میدهد کالا به انبار تحویل داده شده است
-
آب انبار
فرهنگ فارسی معین
(اَ)(اِمر.) 1 - جایی سرپوشیده برای ذخیره کردن آب در زیرزمین . 2 - آبدان ، آبگیر.
-
آب انبار
لغتنامه دهخدا
آب انبار. [ اَم ْ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کازرون ببوشهر میان راهدار و برازجان در 1109100 گزی طهران .
-
آب انبار
لغتنامه دهخدا
آب انبار. [اَم ْ ] (اِ مرکب ) خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را. || پارگین . (ربنجنی ). || آبدان . آبگیر. تالاب . مصنع. بَرْخ .