کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
read-only storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی فقط خواندنی، انباره فقط خواندنی
-
storage allocation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخصیص ذخیره سازی، تخصیص انباره
-
storage battery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری قابل شارژ، انباره
-
secondary storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی ثانویه، انباره ثانویه
-
storage cell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلول ذخیره سازی، یاخته انباره
-
magnetic storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی مغناطیسی، انباره مغناطیسی
-
external storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی خارجی، انباره خارجی
-
buffer storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی بافر، انباره میانگیر
-
muffler, silencer,exhaust muffler, exhaust silencer, box
منبع اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بخشی از اگزوز که بهصورت انبارهای با صفحات مشبک ساخته میشود و صدای ناشی از احتراق را کاهش میدهد متـ . انبارۀ اگزوز
-
variable capacitor
واژهنامه آزاد
وَرداَنبارِه، اَنبارِۀ وَردَندِه. به چَمِ (معنیِ) انباره ای (خازنی) که می وَردَد (تغییر می کند) یا «خازنِ متغیر».
-
storage fat
چربی ذخیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] چربی تجمعیافته در انبارههای چربی
-
push-down storage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذخیره سازی پایین، انباره پایین فشردنی
-
باتری
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیل، قوه ۲. آکومولاتور، انباره
-
پیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. فیل ۲. انباره، باتری، قوه
-
آکومولاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: accumulateur] (برق) 'āku(o)mu(o)lātor دستگاهی که مقداری برق برای موقع لزوم در آن ذخیره میشود؛ انباره.