کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انباره
/'ambāre/
معنی
دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره میشود؛ آکومولاتور؛ خازن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیل، قوه
دیکشنری
accumulator, storage battery
-
جستوجوی دقیق
-
انباره
واژگان مترادف و متضاد
پیل، قوه
-
انباره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (برق) 'ambāre دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره میشود؛ آکومولاتور؛ خازن.
-
انباره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رِ) دستگاهی که می توان در آن برق ذخیره کرد و در هنگام لزوم از آن استفاده کرد، آکومولاتور.
-
انباره
لغتنامه دهخدا
انباره . [ اَم ْ رَ / رِ ] (اِ) پر کردن و انباشتن . (از انجمن آرا، ذیل انبار) (آنندراج ، ذیل انبار). || دستگاه الکتریکی که می توان مقداری برق در آن ذخیره کرد و بهنگام لزوم از آن پس گرفت و آن انواع بسیار دارد مانند انباره ٔ سربی و غیره . آکومولاتور. (...
-
انباره
دیکشنری فارسی به عربی
مخزن
-
واژههای مشابه
-
انبارۀ اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← منبع اگزوز
-
fat depot
انبارۀ چربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] بخشی از بدن که در آن مقادیر زیادی چربی ذخیره شود
-
cesspool
انبارۀ فاضلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخزنی سرپوشیده که با اتصالاتِ باز ساخته میشود تا فاضلاب خانگی پس از ورود به آن و هضم شدن و تهنشینی مواد جامد، بهصورت نیمهتصفیهشده وارد خاک اطراف شود
-
انباره،انباری
لهجه و گویش تهرانی
انبار،مخزن
-
دوراهی انبارۀ اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← دوراهی منبع اگزوز
-
انبارۀ کمکی اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← منبع کمکی اگزوز
-
جستوجو در متن
-
آکومولاتور
فرهنگ واژههای سره
انباره
-
خازن
فرهنگ واژههای سره
انباره