کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اناره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اناره
/'enāre/
معنی
۱. روشن کردن.
۲. روشن شدن؛ تابان شدن.
۳. آشکار گشتن.
۴. شکوفه کردن درخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اناره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انارَة] [قدیمی] 'enāre ۱. روشن کردن.۲. روشن شدن؛ تابان شدن.۳. آشکار گشتن.۴. شکوفه کردن درخت.
-
اناره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ یا رَ) [ ع . انارة ] 1 - (مص م .) روشن کردن . 2 - (مص ل .) روشن شدن . 3 - آشکار گشتن . 4 - شکوفه کردن .
-
اناره
لغتنامه دهخدا
اناره . [ اِ رَ ] (ع = انارة، مص ) مأخوذ از تازی ، روشن شدن . (مصادر زوزنی ). || روشن کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اضائه . تبیین . ایضاح . (یادداشت مؤلف ). || جامه را علم زدن . (مصادر زوزنی ). جامه را علم کردن . || شکوفه بیاوردن . (ت...
-
واژههای مشابه
-
انارة
لغتنامه دهخدا
انارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) : انارةالعقل مکسوف بطوع هوی و عقل عاصی الهوی یزداد تنویراً. ؟ || روشن کردن جای و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رو...
-
انارة
دیکشنری عربی به فارسی
روشنايي سيمابي , نور سفيد دادن , افروختگي , پرتو افکني
-
اناره ٔ قپان
لغتنامه دهخدا
اناره ٔ قپان . [ اَ رَ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رمانه ٔ قپان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ناره شود.
-
جستوجو در متن
-
روشنایی سیمابی
دیکشنری فارسی به عربی
انارة
-
نور سفید دادن
دیکشنری فارسی به عربی
انارة
-
افروختگی
دیکشنری فارسی به عربی
انارة
-
پرتو افکنی
دیکشنری فارسی به عربی
انارة
-
هنارة
لغتنامه دهخدا
هنارة. [ هَِ رَ ] (ع مص ) به معنی انارة، مثل اراقة و هراقة. (منتهی الارب ). رجوع به انارة شود.
-
انارت
لغتنامه دهخدا
انارت . [ اِ رَ ] (از ع ، مص ) روشن کردن : ذکر مقامات او در نصرت دین و انارت معالم یقین از عرض دریا بگذشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 262). || روشن شدن . و رجوع به انارة و اناره شود.
-
انوار
لغتنامه دهخدا
انوار. [ اِن ْ ](ع مص ) ظاهر گردیدن . (از اقرب الموارد). آشکار گردیدن . || روشن شدن . || روشن کردن جای و جز آن . || گل کردن درخت . || خوب روی شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به انارة شود.