کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ام ساهرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام ذر
لغتنامه دهخدا
ام ذر. [ اُم ْ م ِ ذَرر ] (اِخ ) کنیه ٔ زن ابوذر غفاری است که از اصحاب حضرت رسول بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 220 و منتهی الارب ).
-
ام ذریح
لغتنامه دهخدا
ام ذریح . [ اُم ْ م ِ ذُ رَ ] (اِخ ) عبدیه . از اصحاب علی بن ابیطالب (ع ) بود. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 220 شود.
-
ام ذفر
لغتنامه دهخدا
ام ذفر. [ اُم ْ م ِ ذَ ] (ع اِ مرکب ) جهان . مشهور به دال (دفر) است . (از المرصع). رجوع به ام دفر شود.
-
ام ذکوان
لغتنامه دهخدا
ام ذکوان . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) زمین . (از المرصع) (مهذب الاسماء).
-
ام رابع
لغتنامه دهخدا
ام رابع. [ اُم ْ م ِ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام ثلاث شود.
-
ام راشد
لغتنامه دهخدا
ام راشد. [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) موش . (از اقرب الموارد) (از المرصع) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || بیابان . (مهذب الاسماء). مفازه . (المرصع).
-
ام رئال
لغتنامه دهخدا
ام رئال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچه ٔ شترمرغ است .
-
ام رباح
لغتنامه دهخدا
ام رباح . [ اُم ْ م ِ رَ / رِ ] (ع اِ مرکب ) مرغکی است خرد که بالها و پشتش سرخ است و انگور خورد.(از المرصع). مرغ انگورخوار. (از یادداشت مؤلف ).
-
ام رحم
لغتنامه دهخدا
ام رحم . [ اُم ْ م ِ رُ ] (اِخ ) مکه ٔ معظمه . (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ). مکه را گویند بمناسبت رحمتی که خداوند به این شهر عطا فرموده است . (از المرصع).
-
ام رزین
لغتنامه دهخدا
ام رزین . [ اُم ْ م ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) عصیده . (از المرصع). چنین است در المرصع. در اقرب الموارد ابو رزین آمده به معنی خبیص که نوعی حلوا است .
-
ام رساله
لغتنامه دهخدا
ام رساله . [ اُم ْ م ِ رِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ مرکب ) کرکس . (از المرصع). رخمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غیر منصرف است بخاطر علم و مؤنث بودن . (از اقرب الموارد).
-
ام رشم
لغتنامه دهخدا
ام رشم . [ اُم ْ م ِ رَ ش َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع). || داهیه . (از المرصع). || بزعم بعضی اِست را نیز گویند. (از المرصع).
-
ام رعال
لغتنامه دهخدا
ام رعال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
-
ام رعله
لغتنامه دهخدا
ام رعله . [ اُم ْ م ِ رَ ل َ ] (اِخ ) (قشیریه ) از صحابیات و زنی شاعر و فصیح بود. گویند پس از رحلت رسول اکرم حسنین را با خود برداشت و در کوچه های مدینه گردش می کرد و می گریست و چون بدر خانه ٔ فاطمه (ع ) رسید، این بیت را انشا کرد:یا دارفاطمة المعمور س...
-
ام رعم
لغتنامه دهخدا
ام رعم . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (المرصع) (از المنجد)(منتهی الارب ). مقلوب است از ام عمرو. (از المرصع).