کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ام الشرایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام رفتوت
لغتنامه دهخدا
ام رفتوت . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع).
-
ام رقاش
لغتنامه دهخدا
ام رقاش . [ اُم ْ م ِ رَق ْ قا ] (ع اِ مرکب ) پلنگ . (از المرصع). || روباه ماده . (از المرصع).
-
ام رمال
لغتنامه دهخدا
ام رمال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع) (منتهی الارب ) (از المنجد).
-
ام روح
لغتنامه دهخدا
ام روح . [ اُم ْ م ِ رَ ] (اِخ ) مکه . (المرصع).
-
ام رومان
لغتنامه دهخدا
ام رومان . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دختر عامربن عویمر از صحابیات و همسر ابوبکر خلیفه ٔ اول و مادر عایشه بود که در زمان حیات پیغمبر درگذشت . پیغمبر بر وی نماز گزارد و گفت : اللهم لم یخف علیک مالقیت ام رومان فیک و فی رسولک . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 328). و ر...
-
ام ریاح
لغتنامه دهخدا
ام ریاح . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) ملخ . (از لسان العرب ).
-
ام ریطة
لغتنامه دهخدا
ام ریطة. [ اُم ْ م ِ رَ طَ ] (اِخ ) بنت کعب بن سعد یا سعید از بنی تیم بن مرة ملقب به جعراء یا خضراء یا خرقا. از زنانی است که در عرب به حماقت و گولی ضرب المثل شده است . گویند از صبح تا شام به کنیزکانش امر رشتن می داد و آنگاه می فرمود که باز کنند و باز...
-
ام زارع
لغتنامه دهخدا
ام زارع . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) سگ ماده . (از المرصع).
-
ام زبیر
لغتنامه دهخدا
ام زبیر. [ اُم ْ م ِ زُ ب َ ] (اِخ ) یکی از عمه های پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 163).
-
ام زحم
لغتنامه دهخدا
ام زحم . [ اُم ْ م ِ زُ ] (اِخ ) مکه ٔ معظمه . (یادداشت مؤلف ). در اقرب الموارد ام الزحم با الف و لام است . و رجوع به ام رحم شود.
-
ام زفر
لغتنامه دهخدا
ام زفر. [ اُم ْ م ِ زُ ف َ ] (اِخ ) حبشیه از زنان صحابی و زنی سیاه و بلند بوده است و رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 234 شود.
-
ام زفر
لغتنامه دهخدا
ام زفر. [ اُم ْ م ِ زُ ف َ ] (اِخ ) ماشطه ٔ خدیجه از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 235 شود.
-
ام زفرة
لغتنامه دهخدا
ام زفرة. [ اُم ْ م ِ زَ رَ ] (ع اِ مرکب ) جهان . (از المرصع). || جانوری است که با شیر (اسد) دشمنی میورزد. (از المرصع). و رجوع به زفرة شود.
-
ام زمل
لغتنامه دهخدا
ام زمل . [ اُم ْ م ِ زِ ] (اِخ ) سلمی دختر مالک بن حذیفةبن بدر از زنان مشهور عرب و از مخالفان اسلام بود و در زمان ابوبکر خلیفه ٔ دوم در جنگی که با خالدبن ولید کرد کشته شد. (سال یازدهم هجری ). و رجوع به اعلام زرکلی چ 1، ج 1 ص 378 شود.
-
ام زنبق
لغتنامه دهخدا
ام زنبق . [ اُم ْ م ِ زَم ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) شراب . (از المرصع) (از المنجد) (از اقرب الموارد).