کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیون
لغتنامه دهخدا
امیون . [ اُم ْ می یو ] (ع اِ) ج ِ اُمّی ّ در حالت رفع. (از ناظم الاطباء). نانویسندگان . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ): و منهم امیون لایعلمون الکتاب الا امانی . (قرآن 78/2). و رجوع به امی شود.
-
واژههای مشابه
-
أُمِّيُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
بي سوادان
-
واژههای همآوا
-
عمیون
لغتنامه دهخدا
عمیون . [ ع َم ْ می یو ] (اِخ ) قبیله ٔ منسوب به عَم ّ مالک بن حنظلة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
امیین
لغتنامه دهخدا
امیین . [ اُم ْ می یی ] (ع اِ) ج ِ اُمّی ّ در حال نصب و جر: قل للذین اوتوا الکتاب والامیین ءَاسلمتم . (قرآن 20/3). رجوع به امی و امیون شود.
-
امانی
لغتنامه دهخدا
امانی . [ اَ نی ی ] (ع اِ) ج ِ اُمنِیَّة آرزوها. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مرادها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خواهشها. (از ناظم الاطباء) : بزی با امانی و حور قبایی برود غوانی و لحن اغانی . منوچهری .در دل مدار نقش امانی که شرط نیست ...
-
امی
لغتنامه دهخدا
امی . [ اُم ْ می ] (ع ص ) منسوب به ام . مادری . بطنی : اخ امی ؛ برادر مادری . اخت امی ؛ خواهر مادری . (از یادداشت مؤلف ). || کسی که بر اصل خلقت خود بود و کتابت و حساب نیاموخته باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که پدرش در ایام طفلی او بمیرد...