کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امین الضرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امینالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: aminollāh) (عربی) مورد اعتماد خدا.
-
امینحسین
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin hoseyn) (عربی) از نامهای مرکب ، ← امین و حسین .
-
امینرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin rezā) (عربی) رضای درستکار و امانتدار.
-
امینسالار
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin sālār) (عربی) سردار مورد اطمینان ، حاکم درست کار ، سالاری که در امانت خیانت نمیکند.
-
امینسجاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin sajjād) (عربی) کسی که بسیار سجده کننده - در نماز ـ است و در امانت خیانت نمیکند.
-
امینصدرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin sadrā) (عربی) شخص مهتر و بزرگ که امین و درستکار باشد ، بزرگ و مهتری که مورد اطمینان است.
-
امینطاها
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin tāhā) (طه) (عربی) از اسامی مرکب ، ← امین و طاها (طه) .
-
امینمحمد
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin mohammad) (عربی) محمد درستکار و مورد اطمینان ، امین ستودنی و تحسین شده ، شخصی ستوده و مورد اطمینان.
-
امینمهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin mahdi) (عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است.
-
پیامامین
فرهنگ نامها
(تلفظ: payām amin) از اسامی مرکب پسران ، ← پیام و امین .
-
Amen cadence
فرود آمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← فرود فرعی
-
جبل امین
لغتنامه دهخدا
جبل امین . [ ج َ ب َ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام دیگر کوه ابوقبیس است و گویند بدین جهت آن را بدین نام میخوانند که نوح در زمان طوفان حجرالاسود را در این کوه به ودیعت نهاد و امانت مزبور را کوه به ابراهیم پس داد. و همچنین گویند قبر حضرت آدم در این کوه است . (از...
-
روح امین
لغتنامه دهخدا
روح امین . [ ح ِ اَ ] (اِخ ) روح الامین . جبرئیل : برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم . سوزنی .و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.
-
صالح امین
لغتنامه دهخدا
صالح امین . [ ل ِ ح ِ اَ ] (اِخ ) وی حاجب معتضد باﷲ عباسی است . رجوع به عقد الفرید ج 5 ص 406 شود.
-
سی امین
لغتنامه دهخدا
سی امین . [ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ سی ام . (فرهنگ فارسی معین ).